بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اینک خزان | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب اینک خزان اثر محمد همتی

بریده‌هایی از کتاب اینک خزان

نویسنده:اویگن روگه
انتشارات:نشر نو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۱۰ رأی
۴٫۰
(۱۰)
کورت بی آن‌که حرفی بزند، فنجان‌ها را روی میز گذاشت و ایرینا را در آغوش گرفت. پدرانه و کاملاً غریزی او را در آغوش گرفته بود. این‌جور مواقع کورت دست‌هایش را دور بدن ایرینا حلقه می‌کرد و او را آرام آرام تکان می‌داد. بین خودشان به آن «تسلی دادن» می‌گفتند. ایرینا اولش کمی مقاومت می‌کرد، اما در واقع اجازه می‌داد که کورت آرامش کند و همین که کورت او را به این شکل بغل می‌کرد، احساس نیاز به این‌که کسی تسلایش بدهد، خودبه‌خود در او بیدار می‌شد: تسلی برای همهٔ چیزهای از دست رفته، برای هرچه بدی از روزگار و از کورت دیده بود. ایرینا سر بر شانه‌های کورت گذاشت و اجازه داد که در آغوش او تاب بخورد.
نازنین بنایی
خودم را متعلق به این جمع حس نمی‌کنم؟ چون تعلق خاطری به این جمع ندارم؟ اما همیشه، در تمام عمرم، این احساس عدم تعلق را داشته‌ام. و تمام عمرم دلم می‌خواسته به جایی احساس تعلق کنم، اما دریغ از یافتن چنین جایی. این یک مریضی است؟ من یک ژن کم دارم؟ یا این مسأله ربطی به تاریخچهٔ زندگی‌ام دارد؟ تاریخچهٔ خانواده‌ام؟
پویا پانا
ساشا گفت: فاسد؟ من فاسد شدم؟ و فریاد زد: تو بودی که چهل سال تمام سکوت کردی. چهل سال تمام جرأت نکردی از تجربیاتت در شوروی بگویی. -خب الان دارم می‌گویم... -الان، الان که حرف‌هایت خریدار ندارد؟ و حالا کورت بود که فریاد زد: مگر خودت چه کردی! کو قهرمانی‌هایت! ساشا فریاد زد: خاک، خاک بر سر جامعه‌ای که به قهرمان نیاز دارد! کورت فریاد زد: خاک بر سر جامعه‌ای که در آن دو میلیارد گرسنه هست.
پویا پانا
بونکه گفت: ما باید حقیقت را به مردم بگوییم. و کورت با دیدن سرجنباندن ملیتا در تأیید این حرف‌ها، نتوانست بی‌اعتنا بماند و گفت: -آن‌وقت چه‌کسی تعیین می‌کند که حقیقت چیست؟ بونکه حیرت‌زده به کورت نگاه کرد. کورت پرسید: چه‌کسی این را تعیین می‌کند؟ ما؟ یا گورباچف؟ بالاخره چه‌کسی؟ سنک گفت: دقیقاً. هرکس حقیقت را از زاویهٔ دید خودش می‌بیند.
پویا پانا
تمام دههٔ بیست یک مشت دروغ بود- دههٔ سی هم جز این نبود.
پویا پانا
ویلهلم همیشه می‌گفت، کریسمس عیدی مذهبی است و مذهب دشمن توده‌ها است و تنها خاصیتش این است که مغز طبقهٔ کارگر را خراب کند و از این حرف‌ها. ویلهلم به همین دلیل با تشریفات کریمس میانهٔ خوبی نداشت و هرسال عید، پشت به درخت کریسمس می‌نشست.
پویا پانا
-شکی نیست که مشکلاتی داریم اما این‌ها حل می‌شود. -حرف مفت است.
پویا پانا
بله، این‌که بتوانم این‌طور به تو فکر کنم، آرامم می‌کند و گاهی از خودم می‌پرسم: یعنی همین اندازه بس است؟ از سویی برایم دردناک است که زمانی کنارم بودی و تا آن حد به این جزئیات بی‌توجه بودم. و از سویی حالا این تجربهٔ غریب را دارم که آدمی لزوماً به آن‌چه دوست دارد، نمی‌رسد. از سویی این فکرها مرا به سوی تو می‌کشد، که بیایم و جبران مافات کنم. و از سویی می‌ترسم که مبادا -با این تشخیص پزشک‌ها- حالا که چیزی ندارم که ببخشم، باز هم بیش از این گیرندهٔ صرف شوم. از سویی دوست دارم همهٔ این‌ها را برایت بنویسم. و از سویی می‌ترسم که این‌ها را به چشم نوعی خواستگاری نگاه کنی -که البته همین هم هست.
نازنین بنایی
گاهی فکر می‌کنم که اصلاً اجازه ندارم به تو نامه بنویسم و فقط باید از زندگی تو گم‌وگور شوم و حالا وقتش است که از همان دست که گرفته‌ام پس بگیرم. چه‌طور می‌توانم حالا که گرفتار بیماری شده‌ام، بخواهم که به زیر ملافهٔ تو بخزم؟ چه‌طور ممکن است که حالا به ذهنم برسد که دلتنگ تو هستم؟ اما دلتنگت هستم. و نکتهٔ عجیب این است: حتی دلتنگی ناجوری هم نیست. البته که آزارم می‌دهد اما در عین حال تسلی‌بخش هم هست. تسلی‌بخش است که تو هستی. یاد تو تسلی‌بخش است. یا یاد وقت‌هایی که در میان خواب و بیداری از فرط خوشی هوم‌هوم می‌کنی.
نازنین بنایی
بدتر از همیشه بدتر -بدتر از همیشه؟- شب‌هاست که من زیر پشه‌بندم خوابیده‌ام و از لای دیوارهای رقت‌آور آلونکم صدای هیپی‌های پیری را می‌شنوم که آن بیرون نشسته‌اند و ماجراهای‌شان را برای هم تعریف می‌کنند. بعدش، حسابی یاد تو می‌افتم. چرا؟ چون خودم را متعلق به این جمع حس نمی‌کنم؟ چون تعلق خاطری به این جمع ندارم؟ اما همیشه، در تمام عمرم، این احساس عدم تعلق را داشته‌ام. و تمام عمرم دلم می‌خواسته به جایی احساس تعلق کنم، اما دریغ از یافتن چنین جایی. این یک مریضی است؟ من یک ژن کم دارم؟ یا این مسأله ربطی به تاریخچهٔ زندگی‌ام دارد؟ تاریخچهٔ خانواده‌ام؟ راستش را بخواهی: وقتی زیر پشه‌بندم دراز کشیده‌ام، هیچ کششی به آن بیرون، به آن میز ندارم. اما همین که صدای خنده‌شان را می‌شنوم، دچار اشتیاقی کمابیش دردناک می‌شوم.
نازنین بنایی

حجم

۵۲۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۵۲۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۱۶۱,۰۰۰
تومان