بریده‌هایی از کتاب مجموعه کامل ۷ اثر از جیم ران

«خب، چه جوری این‌جور افراد را پیدا کنیم؟» «خوشحالم که پرسیدی، چون من را به یاد حرفی انداخت که آقای دیویس همیشه می‌گوید. او می‌گوید، برای جذب افراد جذاب باید خودت جذاب باشی. برای جذب افراد قدرتمند باید خودت قدرتمند باشی. برای جذب افراد متعهد باید خودت متعهد باشی. به جای این‌که بروی روی آنها کار کنی، برو روی خودت کار کن. اگر باشی، می‌توانی جذب کنی.»

«بله مایکل، یکی اربابی می‌کند و دیگری خدمت. یا تو روز را اداره می‌کنی یا روز تو را. یا تو بر وقتت مسلط هستی یا وقت بر تو. به میل خودت انتخاب کن.»

«بیا با وقت شروع کنیم. وقت بیشتری برای اِمی بگذار. وقت بیشتری برای بچه‌ها بگذار. وقت بیشتری با دوستانت بگذار. یادت باشد زندگی همیشه رابطه است و راه ساختن رابطه وقت گذاشتن است.»

رسیدگی به خانواده و عشق و محبت بین اعضا باید مثل رسیدگی به یک باغچه باشد. باید برای خانواده‌ات مدام از وقت، تلاش و قوّۀ تصوّرت بگذاری تا رابطه‌ها را شکوفا و رویان ببینی.

«گفتۀ مورد علاقۀ آقای دیویس این است که برترین موهبتی که معمار بزرگ به ما داده است، موهبت مردم است. بله، رابطه‌‌سازی ممکن است سخت باشد ولی باید بدانیم که لذت زندگی، مولود همین رابطه‌هاست.»

نکته اینجاست که فقط شروع کنی. آقای دیویس همیشه می‌گوید که ما باید از بدن‌مان خوب مراقبت کنیم چون این تنها جایی است که باید در آن زندگی کنیم.»

«باید شروع کنی. حتی اگر نیم ساعت در روز باشد

«خب، این خیلی مهم است. مهمترین است. آقای دیویس می‌گوید این سه بخش مثل لایه‌های پیاز است. لایه‌ها را یکی‌یکی باز می‌کنی تا به مرکز برسی. معنویت در مرکز است، و مهمترین آنهاست. دومین لایه روان است، و لایۀ بیرونی جسم است؛ همان بدن. هر بخشی تکیه بر بخش زیرین دارد و قدرت آن به اندازۀ قدرت لایۀ زیرین است. مفهوم هست؟»

«حتماً. ما همگی جسم داریم، کاملاً واضح است. ولی ما روان هم داریم، که در اصل شامل عقل و عواطف و نیز اراده‌مان می‌شود؛ به‌علاوه و بعد روح هم داریم. آن بخش از ما که از این جهان فراتر می‌رود و ابدی است. واقعیت این است که بیشتر مردم یکی از آن‌ سه بعد را انتخاب و منحصراً روی آن حوزه کار می‌کنند. آقای دیویس می‌گوید ما باید روی هر سه زمینه کار کنیم، چون به هم وابسته هستند.»

او می‌گوید یک فرد از سه بخش ساخته شده است: جسم، روان، و روح. سه بُعد.

ابتدا فهرستی از کارهایی که می‌توانم بکنم و با آنها زندگی‌ام را تغییر دهم، نوشته‌ام، و چند قدم کوچک هم برای پیشرفت در آنها برداشته‌ام.»

«به این‌که باید زندگی‌ام را تغییر بدهم و روی خودم کار کنم. من وا داده بودم و پذیرفته بودم که آدم معمولی بمانم. الان می‌فهمم که چیزهای بیشتری در زندگی می‌خواهم. منظورم این است که دیدن خانۀ آقای دیویس و بقیۀ ماجرا، تا اندازه‌ای این بینش را به من داد که چه کسی می‌توانم بشوم، نه به پولداری و موفقیت آقای دیویس، ولی به من نشان داد که بیشتر هم امکان‌پذیر است. منطقی نمی‌گویم؟»

«آقای دیویس می‌گوید که تنها زمانی اوضاع تغییر می‌کند که خودت تغییر کنی. چه چیزی را می‌خواهی تغییر دهی که زندگی‌ات تغییر کند؟ اگر به زندگی کردن به همین روش ادامه بدهی، همان وضعیت زندگی‌ای را خواهی داشت که الان داری. قانونش همین است.»

یکی از اصول اساسی برای داشتن زندگی خوب، آگاهی از اطلاعاتی است که فرد برای رسیدن به اهدافش نیاز دارد. من همیشه به ارزش مطالعه ایمان داشته‌ام. اگر می‌خواهید موفق باشید، موفقیت را مطالعه کنید. اگر می‌خواهید شاد باشید، شادی را مطالعه کنید. اگر می‌خواهید پول بیشتری درآورید، راه‌های کسب ثروت را مطالعه کنید. کسانی که به موفقیت، شادی و پول رسیده‌اند، همین کار را کرده‌اند. نخست باید مطالعه کرد و سپس وارد عمل شد.

وقتی از اهداف خود الهام بگیرید خدا می‌داند که چه کارهایی که نمی‌توانید بکنید. وقتی اهداف خود را باور داشته باشید خدا می‌داند چه کارهایی که از شما ساخته نیست. وقتی هم برای تحقق اهداف خود دست به کار می‌شوید خدا می‌داند چه اتفاقاتی که نخواهد افتاد. هدف مشخص، مانند رؤیایی مشخص، مثل آهن‌ربا عمل می‌کند. شما را به سمت و جهت خود جذب می‌کند. هر چه روشن‌تر آن را تعریف و تشریح کنید و جدی‌تر روی آن کار کنید، با نیروی بیشتری شما را به سمت خود می‌کشد.

اگر خوش‌اقبال باشیم، در یکی از روزهای زندگی با فردی ملاقات خواهیم کرد که حضورش در زندگی‌مان چنان تأثیری بر ما خواهد گذاشت که دیگر برگشتن به زندگی قبلی غیرممکن خواهد شد. حال یا به شانس یا به تقدیر، ما این فرد را خواهیم یافت و با حمایت‌ها، دل‌گرمی‌ها و تشویق‌های او شخصیتی را در خود می‌پروریم که هرگز تصورش را نداشتیم.

کسی را بیابید که مایل است حقیقت را با شما در میان بگذارد.

اگر پنج دقیقه را به شکایت کردن بگذرانید، در واقع پنج دقیقه از عمرتان را هدر داده‌اید. اگر همین‌طور به شکایت ادامه دهید، طولی نخواهی کشید که می‌بینید در صحرای اقتصادی، در گرد و غبار افسوس به سرفه افتاده‌اید.

مشکل خود را روی کاغذ حل کنید.

برای حل هر مشکلی سه پرسش است که باید از خود بکنید: نخست، چه کار می‌توانم بکنم؟ دوم، چه کتابی می‌توانم بخوانم؟ و سوم، از چه کسی می‌توانم بپرسم؟