بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب صدای افتادن اشیا | طاقچه
تصویر جلد کتاب صدای افتادن اشیا

بریده‌هایی از کتاب صدای افتادن اشیا

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۲از ۱۷ رأی
۴٫۲
(۱۷)
تجربه، یا آن‌چه تجربه می‌نامیم، مجموعهٔ دردهای ما نیست بلکه همدلی عاقلانه‌ای است که به دردهای دیگران روا می‌داریم.
Sylvain
فهمیدم کسی از قصه‌های قهرمانی خوشش نمی‌آد و همه دوس دارن بدبختیای بقیه رو بدونن.»
AS4438
دنیا خطرناک‌تر از آن است که تنها پرسه بزنیم بی‌این‌که کسی در خانه منتظرمان باشد، کسی که وقتی نمی‌آییم نگران‌مان شود و بلکه به جست‌وجومان بیاید؟
Nilch
می‌دانم اندیشیدن در تاریکی مصلحت نیست. در تاریکی همه‌چیز بزرگ‌تر و جدی‌تر به‌نظر می‌رسد. بیماری کاری‌تر، حضور شر نزدیک‌تر، بی‌توجهی و بی‌خیالی شدیدتر و تنهایی ژرف‌تر می‌شود. به همین خاطر انسان‌ها به تنهایی علاقه‌ای ندارند و به همین خاطر هیچ‌چیز نمی‌توانست موجب شود او را تنها بگذارم.
منیره
هیچ‌چیز مستهجن‌تر از مخفیانه خبردار شدن از آخرین ثانیه‌های زندگی یک انسان نیست. این لحظه‌ها رازی پرحرمت است و باید با آن کس که می‌میرد بمیرد.
Nilch
شازده کوچولو از خلبان راوی داستان پرسید: «تو هم از آسمان افتاده‌ای؟» و من به خود گفتم بله! من هم از آسمان افتاده‌ام، اما هیچ گواهی بر سقوط من نبود، هیچ جعبهٔ سیاهی نبود که کسی صداهاش را بشنود،
Negin
(شعر در پیش‌بینی‌نشده‌ترین لحظه‌ها سراغ ما می‌آید).
siavash fouladi
هیچ‌چیز مستهجن‌تر از مخفیانه خبردار شدن از آخرین ثانیه‌های زندگی یک انسان نیست. این لحظه‌ها رازی پرحرمت است و باید با آن کس که می‌میرد بمیرد
Mahla V.KiyAN
تنها خاطرات واقعیم همیناس. بقیه ساختگیه آنتونیو! خاطرات جعلی و خیالیه. بدترین چیزی که برای آدم اتفاق می‌افته اینه که بفهمه خاطراتش دروغه.
Sylvain
در تاریکی اتاق خواب به این‌ها فکر می‌کردم هر چند می‌دانم اندیشیدن در تاریکی مصلحت نیست. در تاریکی همه‌چیز بزرگ‌تر و جدی‌تر به‌نظر می‌رسد. بیماری کاری‌تر، حضور شر نزدیک‌تر، بی‌توجهی و بی‌خیالی شدیدتر و تنهایی ژرف‌تر می‌شود.
Negin
دچار غمی شد که ما آن را تحمل می‌کنیم چون در لحظه‌های شادی سراغ‌مان می‌آید
Nilch
آئوره‌لیو آرتورو در شعری می‌گوید: بشنو از من که روزی / شهری مجنون، مغرور و پرجمعیت دیدم / که در دل شب می‌سوخت. پلک نزدم و فرو ریختن شهر را / سقوطش را به چشم دیدم / به‌سان گل‌برگی به ضربهٔ سم چارپایی.
منیره
ما بلوغ را به استقلال، حق مطلق تعیین آن‌چه برای ما رخ می‌دهد، ربط می‌دهیم. دیر یا زود اما ناگزیر از خواب غفلت بیدار می‌شویم،
AS4438
بعد فهمیدم کسی از قصه‌های قهرمانی خوشش نمی‌آد و همه دوس دارن بدبختیای بقیه رو بدونن
Nilch
در کشور ایلین معلوم نبود وقت بیدار شدن می‌بایست با چه خبری روبه‌رو شد و معلوم نبود امروز زمانه چه طنز تلخی تدارک دیده است و چه چیز را به صورت ایلین تف می‌کند.
Nilch
جنایت جانشین جنایت می‌شد و قبلی را از رو می‌برد،
Nilch
اگر چشم مدت زیادی بسته بماند ممکن است وقت باز شدن به دنیایی دیگر باز شود
Nilch
(شعر در پیش‌بینی‌نشده‌ترین لحظه‌ها سراغ ما می‌آید)
Nilch
هدفون را برداشتم و با حس عبور از زندگی حقیقی یا نزدیک‌تر شدن به زندگی حقیقی، حس آغاز زندگی در بُعدی دیگر، آن را بر گوشم گذاشتم.
Nilch
خودم را مجبور می‌کردم دقیق‌ترین جزئیات را به یاد بیاورم و وقتی می‌دیدم تک‌تک کلمه‌هایی که گفته یا شنیده بودم، آن‌چه دیده بودم و دردی که کشیده بودم و از سر گذرانده بودم، چه‌قدر راحت و بی‌دردسر به ذهنم بازمی‌گردد حیرت می‌کردم. حیرت می‌کردم از این چابکی و سرسختی که ما وقفِ کارِ ویران‌گر یادآوری می‌کنیم که هیچ فایده‌ای به حال‌مان ندارد و فقط، مثل کیسه‌های شن که ورزشکاران هنگام تمرین به ساق پاشان می‌بندند، رفتار معمول‌مان را کُند می‌کند
Nilch

حجم

۲۳۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۳ صفحه

حجم

۲۳۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۳ صفحه

قیمت:
۵۴,۰۰۰
۲۷,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد