بریدههایی از کتاب سوشیانس
۴٫۵
(۱۱)
جم خندید و گفت: “پسر جان، تو گویا از کودکی از خویشاوندانت دور بودهای و از این روست که چنین مهرشان را در دل میپروری. نیکی و پلیدی همخون و همزاد هستند. پادشاهی که نور را نمایندگی کند، نمایندهی ظلمت را در میان اعضای خاندان خویش خواهد یافت. از فهمیدن این حقیقت آشفته نشو."
tj.alireza
ایشان تو را عزیز نمیدانند. مردم از قهرمانان بی نقص و کامل بیزارند، چون میان خود و ایشان وجه شباهتی نمییابند. تو با وفاداری به به روشنایی تنها بختِ خویش برای ناقص بودن را از دست میدهی. مردم پهلوانی ناقص میخواهند. کسی که گهگاه اشتباه کند و نادان باشد و مانند خودشان رفتار کند. کسی که آنها را با تمام خطاهایشان بفهمد و به راحتی فهمیده شود. فکر میکنی چرا اهورایان در گوشه و کنار گیتی پراکندهاند و از مردمان دوری میکنند؟ چون نژادی بینقصند ومردم تابِ برخورد با ایشان را ندارند. پس به ناچار وقتی در کنارشان قرار میگیرند نقصی خودساخته را برایشان ابداع میکنند و به این ترتیب خود را توجیه میکنند. انگار نمیدانی که همین مردم هستند که دیوها را برای یافتن اهوراها یاری میدهند؟ آدمیان هرگز گناه بینقص بودن را بر قهرمانان نمیبخشند."
سیاوش
زروان، که همچنان زیر سایهی اژدها ایستاده بود، گفت: “از جم بگو، چگونه بود؟ اگر با او دیدار کرده باشی، نخستین کسی هستی که زنده از جهان زیرین باز میگردد. برایم از او تعریف کن. همچنان با نبردی بی سرانجام با دیوها و اشموغان مشغول است؟"
سوشیانس گفت: “آری، جم سلامت و نیرومند، اما با زندگان بیگانه بود و درگیر جنگ. جنگی که هرچند بیپایان بود، اما بیمعنا نبود. من نیز نزدیک بود به او بپیوندم و برای همیشه در آنجا باقی بمانم."
زروان خندید و گفت: “این کاری است که همه میکنند.
سیاوش
ماده دیو غرید: "ای موجود نادان، نمیدانم دیو هستی یا اهورا، اما بدان که آنچه نادانان طلسم میشمارند، چیزی جز سلاح محبوب من نیست. تیر من دشمنانم را به سنگ تبدیل میکند، نه به این دلیل که طلسمشان میکند، بلکه چون خشکی را بر ایشان حاکم میسازد. میل به سکون و سنگ شدن، در دل همگان لانه کرده است و من تنها آن را بیدار میکنم."
سیاوش
حجم
۳۲۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۸۲ صفحه
حجم
۳۲۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۸۲ صفحه
قیمت:
۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد