بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نور پنهان | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نور پنهان

بریده‌هایی از کتاب نور پنهان

نویسنده:مایکل کانلی
امتیاز:
۴.۲از ۴۷ رأی
۴٫۲
(۴۷)
آن روزها غرور بیجایی داشتم که امیدوار بودم حالا از میان رفته باشد.
zohreh
ورق‌باز خونسرد و مصممی بود و این خصوصیت، در ترکیب با زیبایی‌اش، او را در هاله‌ای اسرارآمیز فرو می‌برد. من تمام عمرم را در این تلاش گذرانده بودم که بتوانم به ذهن دیگران نفوذ کنم، ولی تا جایی که می‌توانستم ببینم، چهرهٔ النور زمانی که ورق در دست داشت، هیچ چیزی را بروز نمی‌داد.
zohreh
«چرا دوست داری شب‌ها بازی کنی؟ روزها چه مشکلی داره؟» «بازیکن‌های واقعی شب‌ها می‌آن بیرون. جهانگردها می‌رن بخوابن. شب‌ها پول بیشتری روی میزه.»
zohreh
از دفعهٔ قبلی که به این قسمت آمده بودم، سه سال می‌گذشت، ولی وگاس جایی بود که نسبی‌بودن زمان را به آدم نشان می‌داد. انگار در همین سه سال تمام آن دوباره تغییر کرده بود. رستوران‌ها و جاهای دیدنی جدیدی می‌دیدم، تاکسی‌هایی که پلاکاردهای تبلیغاتی الکترونیکی روی سقف خود داشتند، و مسیرهای تک‌ریلی که کازینوها را به هم وصل می‌کرد.
zohreh
چهار ساعت بعد، آخرین برگ پوشه را برگرداندم. تمام سندها را با دقت خوانده بودم و بررسی کرده بودم. هیچ چیزی که مثل کلید یا سرنخی باشد، پیدا نکردم، ولی مأیوس نشدم. هنوز هم معتقد بودم کلید آنجاست. همیشه همین‌طور بود. فقط لازم بود از زاویهٔ دیگری آن را حلاجی کنم.
zohreh
تو یه رئیسی داری که بیشتر به ماستمالی‌کردن علاقه داره تا به پاکسازی‌کردن.
zohreh
در عشق و فراق، شب همیشه مقدس است. دنیا فقط اگر خودمان بخواهیم، دنیای شگفت‌انگیزی می‌شود. هیچ علامت خیابانی به طرف جادهٔ بهشت اشاره نمی‌کند.
zohreh
«و اگه یه لحظه این فکر به ذهنت خطور کرده که من در این جریان، ماشه رو نمی‌کشم، باید بگم که منو درست نشناختی.»
zohreh
قدرت مطلق فساد مطلق می‌آره
zohreh
چه بازنشسته شده باشم، چه نشده باشم. من در زندگی‌ام رسالتی داشتم. کارکردن برای یک وکیل مدافع بخشی از آن رسالت نبود.
zohreh
در قاموس پلیس‌ها، کلمهٔ «بی‌ناموس» بدترین نوع فحش بود و کلمه‌ای بود که برای بدترین دشمنان نگه داشته می‌شد.
zohreh
همین چند لحظهٔ قبل در یک درگیری خشن به روی دو غریبه سلاح کشیده بود و به همین زودی موجش فروکش کرده بود. سطح دریایش آرام بود. تنها با یک دور روبش، آن حادثه از صحنهٔ دید رادارش خارج شده بود. این صفتی بود که سابقاً بیشتر در افراد روانی دیده بودم.
zohreh
«نقل قول درست اهمیت زیادی نداره. اونچه اهمیت داره، اینه که معنی‌ش رو به خاطر بسپریم.»
zohreh
هر کسی که سعی داره با هیولاهای جامعهٔ ما بجنگه، باید کاملاً مطمئن بشه که خودش هیولا نمی‌شه
zohreh
اگر یک فنجان قهوه می‌داشتم، آن طوری که او از فنجان قهوه‌اش غفلت کرده بود، از آن غفلت نمی‌کردم.
zohreh
بهتره سخنرانی رو بذاری برای سیاستمدارهایی که اون‌قدر قوانین رو برای شماها تغییر می‌دن تا دیگه قانونی باقی نمونده باشه.
zohreh
«تو اصلاً نمی‌دونی اینجا اوضاع چطوریه یا ما دربارهٔ اون چه‌کار داریم می‌کنیم. تو می‌تونی اینجا بشینی و با تکبر، در باب عدالت برامون سخنرانی کنی. ولی اصلاً نمی‌دونی اوضاع از چه قراره.»
zohreh
نکتهٔ اصلی چشم‌هایش بود. هر چهره‌ای یک ویژگی مغناطیسی دارد، چیزی که توجه آدم را جلب می‌کند. یک بینی، یک جای زخم، یا چانهٔ شکافته. در مورد پیپلز، تمام توجه آدم به چشم‌هایش معطوف می‌شد. چشم‌هایی بود تورفته و تیره‌رنگ. نگرانی در آن‌ها خوانده می‌شد. گویی بار مرموزی را بر دوش می‌کشیدند.
zohreh
هم‌سن من بود، یا شاید یک کم مسن‌تر. تمام سرش مو داشت و به‌عنوان کارمند اف‌بی‌آی موهایش کمی بلند بود. حدس می‌زدم عمداً آن را بلند نکرده، بلکه احتمالاً از شدت گرفتاری نتوانسته موهایش را کوتاه کند.
zohreh
مسئله فقط قدرت است و این‌که در چه زمانی از آن استفاده کنیم.
zohreh

حجم

۳۶۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

حجم

۳۶۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

قیمت:
۱۹,۹۰۰
تومان