بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نور پنهان | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب نور پنهان اثر مایکل کانلی

بریده‌هایی از کتاب نور پنهان

نویسنده:مایکل کانلی
امتیاز:
۴.۲از ۴۷ رأی
۴٫۲
(۴۷)
کاری از دستم بر نمی‌آمد. صورتم می‌سوخت. نه از درد و حتی دیگر نه از خشم و شرمساری. حالا دیگر فقط درماندگی محض بود که مرا می‌سوزاند.
محمدحسین
بدبینی همیشه چیز بدی نیست. به آدم کمک می‌کند حواسش جمع باشد و گاه همین حواس‌جمعی آدم را نجات می‌دهد.
محمدحسین
«این منصفانه نیست، هری. زندگی منصفانه نیست.»
محمدحسین
من اینجام. گمونم من هم حبس ابد بدون حق تخفیف بهم خورده.
محمدحسین
قبل و بعد از او با زنان دیگری آشنا شده بودم، ولی زخمی که او بر جا گذاشته بود، همیشه تازه بود.
محمدحسین
این جماعت هیچ قانونی رو نمی‌شناسن. هر قانونی هم داشتن، یازده سپتامبر دوهزارویک بی‌خیالش شدن. دنیا عوض شد، اف‌بی‌آی هم عوض شد. مملکت هم نشست عقب و گذاشت این اتفاق بیفته. وقتی مردم حواسشون به جنگ تو افغانستان بود، این‌ها داشتن قوانین رو عوض می‌کردن.
محمدحسین
می‌دانستم که با او بودن به معنای روز و شب تلاش‌کردن برای نگه‌داشتن آن لبخند بود. و مطمئن نبودم این کار از من ساخته باشد.
محمدحسین
حس می‌کردم دارم به یک چیزی می‌رسم. مانند وقتی که یک بچه نمی‌تواند چیزی را در تاریکی ببیند، ولی به‌هرحال، مطمئن است که آن چیز در آنجا هست.
محمدحسین
بعضی چیزها هیچ‌وقت تغییر نمی‌کنن.
محمدحسین
«برای تو راحته که این رو بگی، هری. تو جنگت رو قبلاً تموم کردی.» «جنگ هیچ‌وقت تموم نمی‌شه، کیز.»
محمدحسین

حجم

۳۶۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

حجم

۳۶۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

قیمت:
۱۹,۹۰۰
تومان