بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نور پنهان | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نور پنهان

بریده‌هایی از کتاب نور پنهان

نویسنده:مایکل کانلی
امتیاز:
۴.۲از ۴۷ رأی
۴٫۲
(۴۷)
بعضی چیزها هیچ‌وقت تغییر نمی‌کنن.
محمدحسین
«برای تو راحته که این رو بگی، هری. تو جنگت رو قبلاً تموم کردی.» «جنگ هیچ‌وقت تموم نمی‌شه، کیز.»
محمدحسین
نمی‌توانستم دست‌هایش را فراموش کنم. احساس می‌کردم به طرف من دراز شده‌اند. و هنوز هم همان احساس را دارم.
محمدحسین
چیزی که هرگز از خاطرم نخواهد رفت، دست‌های او بود.
محمدحسین
گفت: «آدم‌های بازنشسته قرار ملاقات ندارن. آدم‌های بازنشسته همهٔ وقت دنیا رو در اختیار دارن.»
hamtaf
در عشق و فراق، شب همیشه مقدس است. دنیا فقط اگر خودمان بخواهیم، دنیای شگفت‌انگیزی می‌شود.
Fatemeh Ka
آب‌ها گل‌آلود بود. خود آدم می‌بایست هوای خودش را می‌داشت، چون کس دیگری هوای او را نداشت.
nina61
وقتی پرونده‌ای پرتنش می‌شد، آدم می‌بایست مواظب می‌بود. آب‌ها گل‌آلود بود. خود آدم می‌بایست هوای خودش را می‌داشت، چون کس دیگری هوای او را نداشت.
rozmin
وقتی پرونده‌ای پرتنش می‌شد، آدم می‌بایست مواظب می‌بود. آب‌ها گل‌آلود بود. خود آدم می‌بایست هوای خودش را می‌داشت، چون کس دیگری هوای او را نداشت
rozmin
«انتقام شیرینه، مگه نه؟ درست مثل شربت کلوچه.»
zohreh
تخم‌مرغ نیم‌بند بود و با بریدنش همه‌چیز قاطی شده بود. ولی در آن لحظه، مانند خوشمزه‌ترین چیزی بود که در تمام عمرم خورده بودم.
zohreh
با خودم گفتم آیا لغزیدن آرام به درون گرداب تفاوتی با آن شیرجهٔ ناگهانی میلتون دارد؟
zohreh
جزئیات. سلامت و نجات در جزئیات است.
zohreh
می‌دانستم که مکالمه مانند شایعه تلقی می‌شود و صحت و سقم آن قابل اثبات نیست. پس اگر بخواهید دربارهٔ حرفی که کسی گفته و این‌که چطور آن را گفته، حرفی بزنید ـــ خصوصاً آدمی که دیگر زنده نیست ـــ بهتر است حتی‌الامکان آن را با جزئیاتی که قابل وارسی و اثبات باشد، درآمیزید.
zohreh
یک بار برایم تعریف کرده بود که هنوز در رؤیا می‌تواند بنوازد. در دل گفتم همهٔ ما باید این‌قدر شانس داشته باشیم.
zohreh
احساس اضطراب می‌کردم، چون به غریزه می‌دانستم که نزدیک شده‌ام. جواب همهٔ سؤال‌ها را نمی‌دانستم، ولی تجربه به من می‌گفت که به آن‌ها هم خواهم رسید.
zohreh
من تا مدت‌ها اعتقادی به تقارن اتفاقی نداشتم. حالا به‌تجربه نظرم عوض شده بود. ولی اتفاق داریم تا اتفاق.
zohreh
در لحنش احساس آرزو و حسادت موج می‌زد.
zohreh
خیابان‌ها و پیاده‌روها شلوغ بود و ستاره‌های برنجی نصب‌شده در پیاده‌روها برق انداخته شده بودند. اینجا ایمن‌تر و تمیزتر بود، ولی اصالت کمتری داشت. ولی کلمه‌ای که به ذهنم خطور کرد، امید بود. نوعی حس امید و قوت در اینجا به چشم می‌خورد.
zohreh
خیابان‌ها و پیاده‌روها شلوغ بود و ستاره‌های برنجی نصب‌شده در پیاده‌روها برق انداخته شده بودند. اینجا ایمن‌تر و تمیزتر بود، ولی اصالت کمتری داشت. ولی کلمه‌ای که به ذهنم خطور کرد، امید بود. نوعی حس امید و قوت در اینجا به چشم می‌خورد.
zohreh

حجم

۳۶۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

حجم

۳۶۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

قیمت:
۱۹,۹۰۰
تومان