«میخواید یه بطری شربت هم ببرید؟»
وسوسه شدم، ولی بالأخره نتیجه گرفتم همان قهوه بس است.
«نه، گمونم امروز به قدر کافی شیرینی خوردهم. متشکرم.»
«آدم به شیرینی نیاز داره. اون بیرون دنیای بدیه.»
Aysan
«بهتره سخنرانی رو بذاری برای سیاستمدارهایی که اونقدر قوانین رو برای شماها تغییر میدن تا دیگه قانونی باقی نمونده باشه.
کاربر ۶۱۰۴۴۵۴
آسمان آبی را میبینم
و ابرهای سفید را
روز روشن و مبارک را
شب تاریک و مقدس را
و با خودم میگویم
چه دنیای شگفتانگیزی
محمدحسین
تازه داشتم میفهمیدم زمان بین دو نفر چقدر زود میگذرد.
محمدحسین
هالیوود همیشه شبها دیدنیتر است. جذبهاش را فقط در تاریکی حفظ میکند. در آفتاب روز، پرده بالا میآید و دلهره از میان میرود، و حس خطری پنهان جای آن را میگیرد. هالیوود جای صیادان و بهرهگیران است، محل پیادهروهای شکسته و رؤیاها. شهری را در دل بیابان میسازید، و آن را با امیدهای کاذب و بتهای دروغین آبیاری میکنید، و درنهایت، به چنین حال و روزی میافتد. بیابان آن را بازپسمیگیرد، آن را برهوت میکند، و لمیزرع رها میکند.
محمدحسین
من به نظریهٔ گلولهٔ واحد اعتقاد دارم. آدم ممکن است بارها عاشق شود، ولی فقط یک گلوله هست که نام او بر کنارهٔ آن حک شده است. و اگر آنقدر خوشاقبال باشد که آن گلوله به او اصابت کند، زخمش هرگز التیام نخواهد یافت.
محمدحسین
ماشین را به کنار خیابان سنویسنته کشیدم. یکی دو خیابان با محلی که مریلین مونرو با دارو خودکشی کرده بود، فاصله داشتیم؛ رویدادی که یکی از رسواییها و معماهای ماندگار این شهر بود.
محمدحسین
هرچه افراد کمتری سر از کار آدم دربیاورند، بهتر است.
محمدحسین
حافظهٔ من مثل پنیر سویسیه. توش سوراخ زیاد داره.
محمدحسین
«آدم به شیرینی نیاز داره. اون بیرون دنیای بدیه.»
hamtaf