بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آشپزخانه | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب آشپزخانه اثر جواد ذوالفقاری

بریده‌هایی از کتاب آشپزخانه

۳٫۱
(۱۷)
آن مبل لذت‌بخش بود. آن‌قدر بزرگ، آن‌قدر نرم، آن‌قدر عمیق بود، که یکبار احساس کردم آن‌قدر وا رفته‌ام که هرگز نمی‌خواستم دوباره از جا بلند شوم.
Tonoske
این مادر بود؟ شگفت‌زده، نمی‌توانستم چشم از او بردارم. موها، همچون آبشاری از ابریشم بر روی شانه‌هایش ریخته شده بود؛ چشم‌های بلند و باریکش می‌درخشید؛ لب‌هایی خوش ریخت، بینی بلند و صافی داشت ـ از سراسر هیکل او نور فوق‌العاده‌ای می‌تافت که به نظر می‌آمد از نیروی زندگی او منعکس می‌شد. شکل انسان نبود. تا حالا کسی را به شکل او ندیده بودم.
Tonoske
معمولاً وقتی برای اولین بار به خانه‌ای می‌روم، و با کسانی که نمی‌شناسمشان روبرو می‌شوم، احساس تنهایی غریبی به من دست می‌دهد.
Tonoske
در تکرار بی‌‌پایان دیگر شب‌ها، دیگر صبح‌ها، این لحظه، باز هم، ممکن است یک خواب باشد.
Shirin Rassam
وقتی مرا نمی‌شناسی، چطور می‌توانی این‌قدر مطمئن باشی که این چیزها را نمی‌فهمم
نازبانو

حجم

۱۴۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۴۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد