بریدههایی از کتاب یادداشت های امیراسدالله علم (دفتر اول)
۴٫۵
(۶۵)
ناگهان سیل واردات بیحساب، بهویژه نظامی و غذایی، به سوی کشور سرازیر شد و کشتیها ماهها در بندر به انتظار ماندند و کمبود تسهیلات بندری و انبار و کامیون و واگن راهآهن هزینه ترابری را بالا برد. نیاز به کارگر ورزیده نرخ دستمزدها را چند برابر کرد و تقاضای خوراک و مسکن به شدت افزایش یافت ــ بیآنکه تأمین عرضه آن با قیمتهای پیشین میسّر باشد. همه این عاملها موجب تورم بیسابقهای در اقتصاد ایران شدند و کسانی را که درآمد ثابت داشتند ــ مانند حقوقبگیران ــ زیر فشار قرار دادند. دولت بهجای اینکه ریشه درد ــ یعنی توسعه بیرویّه و نامتعادل هزینههای دولتی ــ را بجوید و درمان کند، به پیکار علیه نشانههای بیماری برخاست و به نام مبارزه با گرانفروشی گروهی از صاحبان صنایع و بازرگانان و کسبه و اصناف را زیر فشار قرار داد و برخی از آنان را به ناروا به زندان و تبعید فرستاد.
زینب فروغی نژاد
صنایع ایران که در آغاز دهه ۱۳۴۰ بسیار عقبتر از مصر و ترکیه بود، پس از مدت کوتاهی از مصر جلو زد و به آستانه پیشگرفتن از ترکیه رسید. متأسفانه این پیشرفت در همه زمینهها نبود. دولت به آموزش ابتدایی و حرفهای توجهّ بایسته را نکرد. جمعیت کشور به سرعت شهرنشین میشد ولی تجهیزات شهری ــ ارتباطات، بهداشت، مسکن و تفریحات سالم ــ بهگونه دلخراشی نارسا بود.
زینب فروغی نژاد
وی در ماههای واپسین وزارت دربار خود، از تحوّل وضع سیاسی درون کشور و کمبود برق و آب و نارضایی مردم نگران بود و همه این کوتاهیها را از چشم هویدا میدید و از بیخیالی و بیکفایتی او مینالید و کاملاً احساس خطر میکرد و نوشته است: " ... میترسم یک دفعه امور از داخله بگسلد، که امیدوارم چنین چیزی پیش نیاید"
زینب فروغی نژاد
در پایان سال ۱۳۵۵ ( فوریه ۱۹۷۷) بیماری علم شدت یافت و در منزل بستری شد و در یادداشتهای خود از این روزها چنین یاد کرده است " ... دلخوشی من در این مدت صحبت کردن با شاهنشاه هر روز، یا یک روز در میان به وسیله تلفن بود... دلخوشی کوچکی هم داشتم که در این برف و سرما پشت پنجره اتاقم به گنجشکها یا قمریهای یاکریم و کبوترها غذا بدهم... اما در تمام این مدّت بیکاری در منزل فکر بسیار ناراحتی داشتم. از ناراحتی و عدم رضایت مردم و شکستی که در کار نفت خوردیم و تاریکی افق سیاست با آمریکا که در این زمینه ناچار عریضه عرض کردم ...
زینب فروغی نژاد
چند سال پیش از انقلاب، یک بار در زمینه وضع بد اقتصادی و تورم شدید با علم گفتوگو میکردم و او را کاملاً آگاه و نگران دیدم. به او گفتم چرا این مسائل را به عرض شاه نمیرساند و وی که صراحت و شجاعتش را در برابر شاه به یاد داشتم پاسخ دردناکی داد و گفت " این اعلیحضرت دیگر آن اعلیحضرتی که تو میشناختی نیست و از این سخنان با او نمیتوان گفت." علم خوب هشیار بود که با همه نزدیکی و پاکدلیش به شاه، اگر میخواهد سر کار بماند، میبایست در ستایش شاه و خشنود کردن او، از دیگران بهویژه از هویدا ــ که به راستی در این کار استاد بود ــ پس نماند.
زینب فروغی نژاد
پس از انقلاب ایران، مخالفان شاه کوشیدهاند هر چه را به رژیم پیشین باز میگردد با بدبینی و بدگمانی تعبیر کنند و همه چیز را سیاه ببیند. از سوی دیگر برخی از هواخواهان سلطنت یا انقلابیون سر خوردهای که اکنون در حسرت گذشته هستند چیزی مگر درخشش و روشنایی در آن روزگار گمشده نمییابند.
اکثریت مردم هم درست نمیدانند چه به سرشان آمده است و اطلاعات و داوری آنان بستگی به این دارد که با چه کسی طرف هستند و زندگی روزانه آنان چگونه برگزار میشود.
صبوری
چرچیل رییسالوزراء اسبق و معروف زمان جنگ انگلیس كه میگوید: " هیچ سیستم حكومتی را پر نقص و عیبتر از سیستم حكومت دموكراسی نیافته، ولی هیچ حكومتی را بهتر از آن هم نیافته است."
ناصر جباری
فرمودند، اسراییل ۶۰۰ میلیون دلار سالیانه اسلحه میخرد، حالا به من ایراد میكنند كه چرا اسلحه میخری؟ اگر اسلحه نمیداشتیم كه همین عراق كوفتی سبیل ما را دود میداد. كشتیهای روسی دائماً طیاره به عراق میآورند
ناصر جباری
بعد كه مرخص شدم نخستوزیر را دیدم. به او گفتم شاهنشاه ناراحت هستند. جواب عجیبی به من داد. گفت " روزی كه ( منصوب شدم، شاهنشاه) فرمودند نخستوزیر چنان كسی است كه همه مسئولیتها را باید به عهده بگیرد. حال آنكه هیچ كاری در دستش نیست. من چه كار كنم؟" خیلی از این حرف نخست وزیر تعجب كردم. به دو دلیل: اول این كه مسئولیتها را به گردن شاه میاندازد، دوم اینكه اگر واقعاًً چنین بود، چرا قبول كرد یا بعد چرا استعفاء نداد و یا حالا نمیدهد؟ یاللعجب.
ناصر جباری
. به علاوه بعضی دستگاهها، مثل ذوبآهن و سازمان برنامه و غیره، حقوقات عجیب و غریب میدهند. در ایران بین پایینترین و بالاترین حقوق صد مرتبه اختلاف است، در صورتی كه در ممالك پیشرفته این اختلاف خیلی كم و حتی در اسراییل فقط سه مرتبه است. یعنی اگر پایینترین حقوق ۱۰۰ تومان است، بالاترین سیصد تومان میشود. در صورتی كه در ایران ده هزار تومان است، این كه نمیشود" ...
ناصر جباری
شاهنشاه با استعفای عالیخانی موافقت ( كرده) و فرمودند، رییس دانشگاه تهران یا رییس دانشگاه پهلوی بشود یا به عنوان سفیر به پاریس برود و دفتر اقتصادی بزرگی برای اروپا نیز تأسیس كند. او فرانسه را رد كرد، چون میگفت میخواهم بچههایم ایرانی كامل بار بیایند و تا سن رشد باید در ایران باشند.
ناصر جباری
در صورتی كه سابقاًً ما میشنیدیم كه سیاست خارجی شما غالباً تغییرناپذیر است.
ناصر جباری
شاهنشاه خندیدند و فرمودند، ما سیاست آنها را كه اشغال سرزمین اعراب است نمیپسندیم، و این مطلب را اعلان هم كرده و مكرر هم گفتهایم، ولی از این كه عربها را تا ( اندازهای) سر جای خودشان بنشانند خوشوقتیم. دیگر معنی ندارد كه مدافع سیاست اسرائیل بشویم! شاه خیلی عملی فكر میكند و كمتر رودست میخورد، مگر در مواقع خیلی استثنایی...
عص
ناصر جباری
( مذاكره با سفیر آمریكا را) به شاهنشاه عرض كردم. تقریباً قبول فرمودند، فقط فرمودند به حرفهای این نفتیها نمیتوان اطمینان كرد. پارسال قرار بود ۸۶۵ میلیون ( دلار) بدهند، ۸۴۶ میلیون دادند. اگر این را جبران بكنند ممكن است به حرف آنها اعتماد بكنیم.
ناصر جباری
به اعتقاد من زن ایرانی، از زن كوچه تا ملكه كشور، هنوز نمیداند معنی كار یك مرد چیست و چه باری بر دوش اوست و چگونه باید این بار را كم كرد. اینها آنچه از ما میخواهند سواری دادن است و بس!
ناصر جباری
موضوع) گران شدن قیمت آب را عرض کردم. فرمودند " آخر مملکت تا کی میتواند دائماً سرویس مفت و مجانی به مردم بدهد؟ آخر باید کار بکنیم ( تا کشور) توسعه پیدا کند ( و برای توسعه) پول لازم است." عرض کردم " به هر حال ۷۰٪ قیمت آب را بالا بردن صحیح نیست، مثلاً بالا بردن قیمت نفت در زمان مرحوم، یا غیر مرحوم، منصور میشود، که بالأخره به قیمت جان او تمام شد."
ناصر جباری
اشکول نخستوزیر اسرائیل سکته کرد و مرد. ترتیبی دادم که از طرف شاهنشاه به رییس جمهور اسرائیل تسلیت گفته شد و به خارج هم ــ محض خاطر عربها ــ درز نکند
ناصر جباری
بعدازظهر نقشههای کاخ بزرگ فرحآباد را دیدم بسیار عالی تهیّه شده است. خدا به من توفیق بدهد که آن را بسازم. دو هزار میلیون تومان مخارج دارد.
ناصر جباری
کارهای آستان قدس رضوی را با نایبالتولیه ( باقر) پیرنیا، که حالا استاندار هم هست رسیدگی کردم. بودجه سال آینده آستانه را در چهارصد میلیون ریال بستم و ... برای تصویب به پیشگاه شاهانه تقدیم کردم
ناصر جباری
هنگامی که در بامداد روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ (۵ ژوئن ۱۹۶۳) تظاهرات در بازار آغاز شد، علم آمادگی کامل داشت و به رییس شهربانی وقت، سپهبد نصیری، تلفنی دستور تیراندازی داد و در برابر تردید نصیری یادآور شد که این دستور را به عنوان نخستوزیر میدهد و نامه مؤیّد این دستور را نیز بیدرنگ برای او خواهد فرستاد.
محسن هاشمی
حجم
۸٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۲۷ صفحه
حجم
۸٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۲۷ صفحه
قیمت:
۲۳۱,۰۰۰
۱۱۵,۵۰۰۵۰%
تومان