- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب ژه
- بریدهها
بریدههایی از کتاب ژه
نویسنده:کریستین بوبن
مترجم:دینا کاویانی
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۸از ۴۷ رأی
۳٫۸
(۴۷)
پروردگارا! ما را در برابر دوستدارانمان محافظت بفرما!
Saeid
رازها دانههای فلفل روی نوک زبان هستند. دیریازود، زبان را میسوزانند و شیطانکی را نشان میدهد که بین دندانهای بههمفشردهمان آشپزی میکند. و بعد از آن باید حرف بزنی و بازهم حرف بزنی.
Saeid
زنان عاشق میخواهند مهربان باشند و این حداقل است؛ بنابراین میخواهند باشعور و فهمیده هم باشند ولی با فهمیدگیای که تصور میکنند، بازهم فقط انتظار یک پاسخ برای این پرسش را دارند و چیزی جز این پاسخ در مخیلهشان نمیگنجد؛ به تو فکر میکنم. عاشقانشان هم اغلب از زیر بار پاسخدادن شانه خالی میکنند و در حال فرار میگویند: «به هیچ چیز فکر نمیکنم.»
Saeid
آلبن یک راز دارد. راز مثل طلاست. زیبایی طلا در درخشندگی آن است؛ برای اینکه بدرخشد، نباید آن را در مخفیگاهی رها کرد، باید در روز روشن بیرون آوردش؛ راز نیز همینطور است. اگر فقط یک نفر آن را بداند که ارزشی ندارد؛ باید گفتش تا راز شود.
Saeid
حقیقت را که بگویید، باعث میشود یا سیلی بخورید یا تشویق بشوید. بدتر از همه این است که هیچوقت کسی حرف شما را باور نمیکند.
حقیقت باورنکردنی است
Saeid
عاشقشدن اغلب" گنگ و مبهم" است. ابهام برای حالتهای عاشقانه مناسب است.
Saeid
لبخند، هرچند هم که مال زن مردهای باشد، باز هم یک لبخند است.
Saeid
وقتی بچه دو-سه ساله میشود، میگویند: «در این سن خیلی جذاب میشوند.» خیلی نگرانکننده است به کسانی وابسته باشی که ظرف دو یا سه سال برایشان جالب نباشی.
Saeid
پدر چند دقیقه دیرتر سر رسید. پدرها اینطوری هستند؛ همیشه با تأخیر.
Saeid
آلبن سیلی خورد. پدرش حرف زد. حرفزدن برای پدرش چند قرن سکوت است و اینکه گاهبهگاه از انبارش سیلیهایی را بیرون بیاورد و عادلانه، بین سه بچهٔ خانه تقسیم کند؛ یکی برای هر کدام و اهمیتی هم ندارد که چه کسی «شروع کرده است.»
Saeid
لبخندش تیرگی یخ را از بین میبرد، لبخندش تیرگی کل دنیا را از بین میبرد
Saeid
آنچه نمیشناسیم ما را میترساند.
Saeid
قانونهای قدیمی دنیا را هم میتوان درست خواند و هم برعکس؛ کسی که چیزی کم دارد، همزمان چیز بیشتری هم دارد.
Saeid
آلبن پوششی از نور دارد که آن را به هرکسی که دوستش داشته باشیم میدهیم و بدون اینکه خبردار شوند، این پوشش آنها را مسخ میکند.
Melika
. زندگی شبیه فیلمی از لورل و هاردی است؛ زنجیرهای از دردهایی که دریافت میشوند و بعد منتقل میشوند.
Neda^^
رزاموند دو نفر هستند. بله، میدانم این جمله خوشآهنگ نیست؛ ولی خب، نمیتوان آن را جور دیگری نوشت. رزاموند دو نفرند. رزاموند نامی است که آلبن به حضوری داده است که فریفتهاش شده است. این حضور جلوی در مغازهاش ظاهر شد؛ یک مادر و دخترش؛ رزاموند نام رابطهٔ بین این مادر و دختر است. آلبن شیفتهٔ این رابطه شده است. رزاموند نام این حیرت است.
مروارید
باید به این دختران جوان گفت که رفتن بهسوی مردی تنها خوب است و لرزهای، شبیه نزدیکشدن به حیوانی وحشی و آرام، به تن میدهد. بدبختی اینجاست که اگر موفقشوید مرد تنهایی را به چنگ بیاورید، او را از دست خواهید داد؛ دیگر تنها نیست. آنچه در اطرافش میدرخشد، کمکم محو میشود.
ناهید
بهترین چیز ما به خود ما تعلق نداشته باشد. شاید ما فقط نگهبانان چیزی هستیم که هنگام ناپدیدشدنمان باقی میماند.
ماهی
حجم
۹۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۹۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان