بریدههایی از کتاب تقیه؛ مبارزه پنهانی و نفوذ در دشمن
۴٫۰
(۵)
علی میگفت: وسعت در عدالت است، کسی که از عدالت به تنگی میافتد، پس جور بر او تنگتر است. و این تنگنا را همانها که از علی گریختند سالهای سال حتّی تا امروز تجربه کردند و میکنند.
mohdiu
جامعهٔ انسانی یک دامپروری بزرگ نیست که به رفاه و عدالت قانع باشیم و در هیمن مقطع هفتاد سال برنامهریزی کنیم.
mohdiu
در بخش تاریخ تقیه مرور میکنیم به داستان آنهایی که از معصوم اجازه داشتند و تا حد وزارت طاغوت هم بالا رفته بودند. و کارشان نه خلاف صداقت بود و نه علامت نفاق و نه برخاسته از ترس. که آنها با دستور ولی و با آگاهی کامل بهترین جایگاهها را گرفته بودند و از بهترین روش استفاده میکردند، که: «اِدْفَعْ بِالَّتی هِی اَحْسَن». تقیه بهترین روشی است که دشمن و دشمنیها را برمیدارد.
mohdiu
مؤمن مجاهد است و مؤمن، علوی است. بدون امکان اقدام نمیکند و درگیریها را بالا نمیبرد و طعمهٔ دشمن مشترک نمیشود. و نبود امکان را عذر نمیداند که امکانات را میسازد و نیازها را تأمین میکند. که میداند در هر موقعیت چگونه باید موضع گرفت و چگونه باید حق را از راه حق و به خاطر حق یاری کرد. و مواظب هم بود که حق طعمهٔ باطل نشود. که باید حق آن گونه مطرح شود که باطل بهره نگیرد. و باطل آن گونه کوبیده شود که حق بهرهمند گردد.
raza
نکته دقیق را باید در نظر داشت. جهاد رسول جهادی بود سنگین برادر در برابر برادرش میایستاد و فوارهٔ خونش را بر چهرهٔ خویش مینشاند... ولی غنیمت هم در میان بود.
جهاد خلفاء و جنگ آنها جنگ آسانی بود با بیگانه بود و غنیمت هم داشت، اما جهاد علی جهاد سنگینی بود که برادر مسلمان در برابر برادرش میایستاد و شتک خونش را بر صورتش احساس میکرد و غنیمت هم نداشت. و همین است که بدون علی حتّی امام مجتبی نتوانست یک روز بجنگد و این نه از ضعف امام مجتبی که از عظمت و نفوذ علی مرتضی حکایت میکند.
علی پناه سپاهش بود و بدون علی سپاه بیسرپرست را ثروتها معاویه و وعدههای او پراکنده کرد و کیسههای طلا، سرداران امام حسن را خرید و خنجر را در ران امام مجتبی نشاند.
mohdiu
هجومهای خشن، هجومهایی است که بدون توجه به تمامی یک مکتب و عمق وسعت آن، بر آن میشورد و چه بسا که از اشتباهها و یا انحرافهای بعضی از طرفداران هم شاهد بیاورد و بهره بگیرد. اینها دین را عامل انحطاط و عقب ماندگی میشمارند و قضاء و قدر را سرمنشاء این همه سستی و زبونی و انتظار را مذهب احتراز و تقیه را توجیه ترسها و راه شرعی فرار.
raza
چرا پیشوایان با زد و بند با فرصت طلبان و شیاطینی همچون ابوسفیان و معاویه و ابن زیاد و مسلم بن عقبه و عبدالله بن زبیر و حجاج، آنها را نخریدند و آنها را به کار نکشیدند؟
چون پیداست که حق با پای باطل راه نمیرود و به مقصد نمیرسد و کسی که در روز اول به اینها باج داد و از آنها کمک گرفت نمیتواند فردا از آنها باج بگیرد و آنها را کنار بگذارد، مگر این که از هدفها و حرفهایش چشم بپوشد و فقط حکومت و قدرت را طالب باشد.
mohdiu
تو آنجا حق رابطه و پیوند با دیگران را داری که مسلط باشی، وگرنه باید امتیاز بدهی و صاغر و ذلیل بمانی.
mohdiu
راستی ما در زمانهای خویشتن سکوت و صبر را داشته باشیم یا درگیری بدون سازش را، یا سازش و صلح را و یا حماسه و شهادت را و یا زهد و عبادت و نجوا را و یا فقه و طرح بنیادی مکتب و تربیت آدمها را و یا تسلیم کاظم و یا هماهنگی رضا را و یا نظارت دقیق پیشوایان محصور و معسکر را ویا انتظار حجت و ظهور حق را؟ با کدامین اینها و یا با کدام ترکیب از این حرکتهای پیچیده کار کنیم و بر چه اساسی و با چه حجتی انتخاب نماییم؟
ما چه در مرحلهٔ تحلیل و چه در مقام انتخاب و تبعیت محتاج به اصول و موازینی هستیم که با آن همراه باشیم و از انتخابهای موسمی و دلبخواهی و یا هوی و هوسهای خویش ایمن بمانیم، وگرنه از علی و نهجالبلاغه وابسته به سن و شرایط، گاهی از جهاد استفاده میکنیم و گاهی از زهد و گاهی از قیام میگوییم و گاهی از فرار و دوری از دنیا.
mohdiu
راستی که دنیای زیبا و شیرینی است، با تمام تلخیها و رنجهایش شیرین است، با تمامی زشتیها و دریدگیهایش زیباست.
بخاطر دنیایی که دوستش داشتند و نزدیکان عثمان همهاش را بلعیده بودند، بخاطر دنیاشان به علی روی آوردند، ولی در عدالت تلخ علی که ثروتها را از حلقومشان بیرون میآورد ـ حتّی اگر کابین زنهاشان شده بود ـ به فشار افتادند و از علی فاصله گرفتند و خونها را بخاک سپردند.
و همینها که عزّت علی را نخواستند، ذلّت یزید را چشیدند و سه روز مدینهٔ رسول و دخترهای مدینه برای لشکر شام مباح شد و مکه محاصره شد و بعدها هم حجّاج کرد آنچه کرد. و همانها که از علی گریخته بودند و بیعت نکرده بودند به دامان او پناه آوردند و شبانه به جای دستهای مشغول، با پاهای پلیدی بیعت کردند که تا سر در کثافت غوطه میخورد.
mohdiu
ما مفلوکها در پوستهامان گندیدهایم و به حقارتها دلخوش کردهایم... بانگ علی را میشنویم و سوز او را میبینیم و با کمان نمیشود. راستی آیا پیشوایی مهربانتر، پرسوزتر، آگاهتر، از او سراغ داریم. آخر به این سؤال چگونه جواب میدهیم. این علی است که میپرسد: للهِ اَنْتُمْ أَتَتَوَقَّعُونَ اِمامآ غَیری یطَاءُ بِکمُ الطَّریقَ وَ یرْشِدُکمُ السَّبیلَ»؟
mohdiu
راههای پرپیچ و خم، نرمش و انعطاف و ظرافت میخواهد. نه توقّف و نه انحراف که سرنگونی به دنبال میآورد. و این نرمش در اصل تقیه نهفته و با این قانون تفسیر میشود.
mohdiu
معلی میگوید و در برابر حاکم مدینه میگوید اگر آنهایی که تو میخواهی در زیر پای من بودند، پایم را بلند نمیکردم که آنها را بشناسی. و پایداری مینماید تا آنجا که خودش را نابود میکنند.
به این خاطر آنها که توانایی ندارند و وِعاء و پایداری ندارند نباید اسرار را جمع آوری کنند و نباید در هر سوراخی سری فرو کنند و با یک مشت حدیث و سِرّ خود را به دشمن بسپارند. و در خون کسانی شرکت کنند و خون ولی را به عمد بریزند. و خیال کنند که خونی نریختهاند. و کاری نکردهاند. و راهی به دشمن نشان ندادهاند.
mohdiu
اما در مرحلهٔ اختلاف و دو دستگی، مادام که دشمن تسلطی ندارد و یا در مقام قلع و قمع نیست و اکراه و خوفی نیست. جایی هم برای تقیه نیست که تقیه در هنگام خوب و در برابر اکراه است.
mohdiu
فخار بن سعد الموسوی در کتاب بنام الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابیطالب از امیر المؤمین نقل میکند: «کانَ وَاللهِ ابوطالب... مُؤْمِناً مُسْلِماً یکتُمُ ایمانَهُ فَخافَهُ عَلی بَنیهاشم اَنْ تُنابِذَها قُریش». و این روایت نشان میدهد که ابوطالب به خاطر منزوی نشدن بنی هاشم و دور نیفتادن آنها تقیه کرده و ایمانش را آشکار ننموده و با رسول نماز نگذاشته است.
mohdiu
اما نفاق در این است که تو شکل نگیری و بیشخصیت باشی تا بتوانی به منافع دست بیابی
mohdiu
صداقت تطابق کلام و عمل با نیت و تطابق این همه با خارج و تطابق اینها با شرایط و جایگاههاست. این همه در مفهوم صدق دخالت دارد و اساس صداقت همین اصل آخر است و به همین خاطر در شرع هنگامی که مصلحت نباشد و جایگاهش نباشد میتوانی و نه تنها میتوانی که باید بگونهای دیگر حرف بزنی و این خلاف صداقت نیست.
mohdiu
شک نیست که شهادت مؤمن و خون سرخ او بیداریهایی سبز میکند و دیدهها را میگشاید ولی دراین هم شک نیست که زندگی مؤمن از مرگ او سازندهتر است. و زبان و فکر و طرح و مدیریت او برای طاغوت کوبندهتر است و همین است که زود در فکر نابودی آن بر میآیند و یا مهجور میخواهندش.
mohdiu
برای ساختن یک حکومت هم لازم نیست که همه سلمان باشند و پایههای محکم باشند، اگر تو ستونهای همراه و افراد مناسبی داشته باشی میتوانی از هر تکه آجر استفاده کنی و آنها را بکار بگیری ولی نمیتوانی پستها و سر نخها رابه آنها بسپاری مگر وقتی که از بالا و پایین محاصره شده باشند و مسئول و مأمورشان کنترل شده باشد و چشمهای تو بر آنها نظارت داشته باشد و امتحان مستمر تو، همیشه گزارشگر شرایط و وضعیت باشد.
مجتبی
حجم
۱۵۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
حجم
۱۵۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
قیمت:
۲۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد