بریدههایی از کتاب تطهیر با جاری قرآن؛ تفسیر سوره بقره (جلد دوم)
۲٫۹
(۷)
گرایش به غیب، چه به خاطربیقراری و انفجار نیروها باشد و چه به خاطر کنجکاوی و سربرآوردن از روزن، و یا از نوع معرفتی و همراه شناختِ قدر انسان و عظمت او و یا شناخت محدودیت دنیای موجود و دیوارها و بنبستهای آن، در هر چهار صورت این گرایش به غیب، آدمی را آرام نمیگذارد و برنامهریزی او را از محدودههای امن و رفاه بالاتر میبرد و از هفتاد سال زندگی دنیا گستردهتر میسازد و به وحی محتاج و مضطر مینماید.
mohdiu
تقوا مرحلهٔ جامع شناخت و احساس و عمل است و همین طور زمینهٔ مناسب مراحل احسان و اخبات و سبقت و قرب و لقاء را با خود دارد.
هدایت تقوا هدایتی است که از تمامی ریبها عبور کرده، چون هرگونه ریب و شک و تهمتی در شناخت و احساس و عمل مزاحمت میآورد و باید درمان شود:
mohdiu
نماز حقیقتی است که دو نسبت دارد: با دین و با مصلی. نسبت به دین عمود است و همین است که اقامه و به پاداشتن را دارد و نسبت به مصلی ذکر است و معراج است و قربان است و همین است که " استعینوا" را دارد.
mohdiu
با توجه به داستان موسی و امر به ذبح بقره مییابیم که برای بنی اسرائیل این حکم کوچک مسخره میآمد، و این کار کوچکی بود که تمامی بنی اسرائیل فقط به کشتن یک گاو مأمور شوند.
آنها برای عظمت مأموربه، به دنبال اوصاف و صفاتی بودند که به عمل رنگ و آبی بدهد و این تشریع را توجیهی و آبرویی باشد. آنها پس از مطرح شدن خصوصیات بسیار، گفتند: " الآن جئت بالحق فذبحوها"؛ اکنون حق و راستی را آوردی. در حالی که آنچه مطلوب است اطاعت است و توجه به امر است، نه توجه به مأموربه، و آنچه بنی اسرائیل میخواستند عظمت و کیفیت مأموریت و عنوان مأمور به بود. موسی میگفت: " فافعلوا ما تؤمرون"؛ همین، و آنچه بنی اسرائیل از آن دور بودند همین روح امتثال و عمل بود.
mohdiu
سلیمان اوّاب بود و رجعت و بازگشت داشت ولی شیاطین کفر ورزیده بودند و چشم پوشیده بودند و بیش از قدرت را نمیدیدند و به مردم از همین جادوی قدرت میآموختند و آموزش میدادند. " یعلمون الناس السحر"؛ سحر را به مردم میآموختند و نیروی مبهم و پنهان را در اختیارشان میگذاشتند و نیروی مبهم، جهت روشنی نمیگیرد و به عبودیت حق باز نمیگردد. حتی سحر علم معاصر، آدمی را در معبد خویش بزرگ میکند و معبود میسازد؛ که در معبد علم جز آدمی ملموس و مسلط معبودی نیست. پس در معبد سحر مبهم خدا معبود نخواهد بود، که در ظلمات، طاغوت ولایت مییابد و در تاریکی نفس و دنیا ونعمتها، ولایتی دیگر پا نمیگیرد، که ولایت کفر، با طاغوت است. " والذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات".
Niki
تفاوت خوبی و خوشی کم نیست، که همین آرمانهای متفاوت، برخوردهای متفاوتی را میآورد و به جای پذیرش بینش و نظر رسول و یا مدیریت و نظارت رسول، آدمی را مراعات طلب و عافیت طلب میسازد و به جای تبعیت از عهد و پیمان و از کتاب وفرستادهٔ خدا، تبعیت از وسوسهها و قدرتها و فتنهها را در وجود آدمی مینشاند
Niki
قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی آلأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ فِیهَا وَیسْفِکُ آلدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا * یفْسِدُ لاَتَعْلَمُونَ وَعَلَّمَ آدَمَ آلاَْسْماءَ کلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی آلْمَلاَئِکةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ کنْتُمْ * قَالُوا سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ آلْعَلِیمُ آلْحَکیمُ * هؤُلاَءِ إِنْ صَادِقِینَ قَالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَّکمْ إِنِّی أَعْلَمُ آلسَّماواتِ وَآلاَْرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کنْتُمْ تَکتُمُونَ * غَیبَ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکةِ آسْجُدُوْا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَی وَآسْتَکبَرَ وَکانَ مِنَ آلْکافِرِینَ * وَقُلْنَا یاآدَمُ آسْکنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ آلْجَنَّةَ وَکلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیثُ شِئْتَما وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ آلشَّجَرَةَ فَتَکونَا مِنَ آلظَّالِمِینَ * فَأَزَلَّهُمَا آلشَّیطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کانَا فِیهِ وَقُلْنَا آهْبِطُوا بَعْضُکمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکمْ فِی آلاَْرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ * فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ آلتَّوَّابُ آلرَّحِیمُ * قُلْنَا آهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعاً فَإِمَّا یأْتِینَّکمْ مِنِّی هُدی فَمَنْ تَبِعَ هُدَای فَلاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ * وَآلَّذِینَ کفَرُوا وَکذَّبُوا بِآیاتِنَا أُولئِکَ أَصْحَابُ آلنَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ * یحْزَنُونَ
محسن غلامعلیان دهاقانی
آنها برای عظمت مأموربه، به دنبال اوصاف و صفاتی بودند که به عمل رنگ و آبی بدهد و این تشریع را توجیهی و آبرویی باشد. آنها پس از مطرح شدن خصوصیات بسیار، گفتند: " الآن جئت بالحق فذبحوها"؛ اکنون حق و راستی را آوردی. در حالی که آنچه مطلوب است اطاعت است و توجه به امر است، نه توجه به مأموربه، و آنچه بنی اسرائیل میخواستند عظمت و کیفیت مأموریت و عنوان مأمور به بود. موسی میگفت: " فافعلوا ما تؤمرون"؛ همین، و آنچه بنی اسرائیل از آن دور بودند همین روح امتثال و عمل بود. " ما کادوا یفعلون"؛ نزدیک نبودند به عمل ... و آنها را این سطح سادهٔ تشریع ارضاء نمیکرد و اقناع نمینمود.
ناسور
انسان در برابر جلوهٔ نعمتها و یا سطوت تهدیدها و هیبت قدرتها که او را به فراموشی عهد و یا چشم پوشی از پیمان و از حق و از ثابت میکشانند، نیاز به ذکر دارد و صلوة، ذکر است
باران
حجم
۳۸۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۵۱۶ صفحه
حجم
۳۸۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۵۱۶ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان