بریدههایی از کتاب اندیشه من
۴٫۲
(۲۲)
اندیشه همچون چشم است و علم همچون نور. این چشم تا آن جا را میبیند که علم بر آن تابیده.
شادی
کوشش زیاد و برداشت کم، ثروت و مساوات میآورد.
Abdul_mahdi
درست مثل این که بپرسی آیا جنین به دست و پا و چشم و گوش و زبان احتیاج دارد؟ آیا اینها برای او ضرورت دارد؟ جواب این است که برای چه و در کجا؟ در محدودهٔ رحم، نه دست و پا و زبان میخواهد و نه شش و شکم و معده. او در رحم به بیشتر از جفتش نیاز ندارد، اما برای زندگی بیرون از این محدوده، نه تنها به این همه که به ابزار و وسایل دیگری هم نیازمند است و به نیروهای عظیمی احتیاج دارد.
همان طور که از سرمایههای عظیم جنین میتوانیم بفهمیم که زمینهٔ دیگری در پیش است، همان طور از سرمایههای عظیم انسان از عقل و فکر و وجدان و آزادی او کشف میکنیم که زندگی انسان محدود به این محدودهها نیست. از آن جا که انسان بینهایت استعداد دارد ناچار بینهایت ادامه دارد و برای این زندگی گسترده است که به مذهب و به رهبری و قانون گذاری نیاز میافتد.
Abdul_mahdi
برابر این سؤال، که آیا مذهب ضرورت دارد و لزومی دارد، باید پرسید برای چه و در کجا و در چه زمینهای؟ برای این زندگی مرفه و منظم و حیوانی، نه فقط مذهب ضرورت ندارد که عقل و فکر هم لازم نیست؛ چون در کندو غریزه، نظم و عدالت و رفاه را عهدهدار شده است، اما برای زندگی انسانی و شکوفا شدن استعدادها هم به مذهب نیاز هست و هم به اندیشه و فکر.
Abdul_mahdi
مذهب اصیل صلح کلی نیست؛ چون خودش حد و مرزی دارد و لااقل از توحیدی برخوردار است و همین توحید است که در درون، هواها و حرفها و جلوهها را کنار میزند و در جامعه، طاغوتها را و در هستی بتها را و رب النوعها را.
مذهب اصیل طعمهٔ بیگانه نمیشود و خوراک باطل نمیشود؛ چون این مذهب ملاکهایی دارد و میزانهایی دارد که حد و مرزهایش را پاسداری میکنند. این مذهب حق را میخواهد و از حق میخواهد و برای حق میخواهد و هیچ گاه با پای باطل حرکت نمیکند و حقش طعمهٔ باطل نمیگردد.
حقجو
چون این مذهب عاطفی و آرام بخش همان است که افیون ملتها میشود و دستاویز مادّیگری و عامل ضد مذهب.
Mehdi Nasiri
هر حقیقت متحرکی هنگامی که از سنجش و انتخاب نباشد و به عادت و تقلید رسید در واقع به قبرستان خود رسیده و با دست خویش گور خود را کنده است.
Mehdi Nasiri
هنگامی که غریزه طغیان میکند، وجدان به زندان میافتد و زبانش در میآید و محکمهاش تعطیل میشود. هواها و طمعها و عشق به ثروت و قدرت و ریاست، دمار از روزگارش میکشند و شکنجهاش میدهند.
و در نتیجه این وجدان محکوم چگونه میتواند حاکم و رهبر در فرد باشد و او را کنترل کند؟
MSadra
گفتهاند: «اختلاف امتی رحمة و نگفتهاند: الاختلاف رحمة
MSadra
و قناعت اسلام به معنای کم به دست آوردن نیست، که کم برداشتن و به همراهان رسیدن است. قانع آن نیست که روزی ۵ تومان به دست میآورد؛ چون این فقر است. قانع کسی است که با تمام استعدادش کار میکند، وگرنه احتکار کرده و تمام داراییش را برای او خرج میکند، وگرنه اسراف کرده است.
Saeed Hasani
بزرگترین جنایت به مذهب این است که آن را از تفکر و تعقل جدا کنیم و غیر برهانی و عاطفی جلوه بدهیم، که هر کس برای دلش به آن روی میآورد؛ چون این مذهب عاطفی و آرام بخش همان است که افیون ملتها میشود و دستاویز مادّیگری و عامل ضد مذهب.
در همان لحظهای که مذهب از برهان جدا میشود و از تفکر و سنجش و انتخاب کنار میافتد، از همان لحظه مذهب اعدام شده و مراسم تدفینش هم گذشته است.
Saeed Hasani
هنگامی که غریزه طغیان میکند، وجدان به زندان میافتد و زبانش در میآید و محکمهاش تعطیل میشود. هواها و طمعها و عشق به ثروت و قدرت و ریاست، دمار از روزگارش میکشند و شکنجهاش میدهند.
شادی
ما باید از روش رهبری رسول استفاده کنیم.
۱ ـ او در خلق آمادگی ایجاد کرد ـ سه سال سکوت ـ ۲ ـ و به سازندگی افراد پرداخت و استعدادها را در نظر گرفت.
۳ ـ استعدادها را جمع آوری کرد و به حبشه و مدینه فرستاد و این هر دو را پایگاه قرار داد و تا در مدینه مستقر نشد جعفر از حبشه نیامد ـ جعفر در روز فتح خیبر به مدینه رسید ـ ۴ ـ و سپس این افراد را که از بنیان ساخته شده بودند با یک رشته به هم پیچید و به حزب و به بنیان مرصوص تبدیل کرد و این رشته، ناسیونالیزم، دردها، فقرها و دشمن مشترک نبود.
۵ ـ آن گاه به مبارزه پرداخت؛ با کفار، با اهل کتاب، با منافقین.
محمد ادیب
من میدیدم که نتیجهٔ بیداری مقدس سید میشود تجزیهٔ عثمانی، میشود مشروطیت ایران و این هر دو هم میشود طعمهٔ بریتانیا. و چرا؟ چون ما به پا و به نقشه فکر نکرده بودیم. حساب نمیکردیم که مبارزه، نیرو و نفرات میخواهد. و این هر دو را باید خود تهیه کنیم. همان طور که محمد (ص) خودش تهیه کرد و به زد و بند سیاسی با ایران و روم قانع نشد.
گیله مرد
هنگامی که وسعت هستی را شناخت و دوری راه را شناخت، در تنگنای یک مرحله نمیماند و آرام پیش نمیرود.
هنگامی که دنیا را یک راه دید، در آن نمیایستد و هنگامی که آن را کلاس دید، از آن درس میگیرد و هنگامی که آن را کوره دید، از دردهایش عقده نمیآورد.
و هنگامی که کارش را شناخت، بیکار نمینشیند.
جوان انقلابی
اکنون باید پرسید حرکت به سوی چه؟ به سوی چیزی که پایینتر از اوست و یا برابر با اوست و یا برتر از او؟ ناچار باید حرکت به سوی برتر باشد و تکاملی باشد.
جوان انقلابی
انسان از آن تضاد و رقابت مییابد که کارش حرکت است؛ زندگی و مرگ متحرک و خوردن متحرک و نظم و عدالت متحرک و در نتیجه هستی راه است و کلاس است و کوره است.
جوان انقلابی
با تفکر در خلقتش، انسان خودش را میشناسد و نیازش را و ضعفش را و عجزش را و جهلش را و در نتیجه خدایش را میشناسد، که بینیازش کرد و نیرویش داد و حکمت در سرش ریخت.
جوان انقلابی
با تفکر در استعدادهایش، کار او مشخص میشود؛ چون کار هر کس به اندازهٔ سرمایهای است که همراه دارد و مناسب با استعدادی است که در او نهفته است.
جوان انقلابی
آن چه که دین اسلام را از جامعه و از زندگی عملی و از سیاست و حکومت و از سایر نظامهای اجتماعی و اقتصادی و مالی و حقوقی و ... کنار زده و حتی در برابر تصوف و فلسفه، بیبار معرفی نموده، دو اصل است: یکی بیاطلاعی از اسلام و دیگری اطلاع از وضع گذشته و کنونی جامعههای اسلامی.
جوان انقلابی
حجم
۵۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
حجم
۵۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان