بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بهترین شکل ممکن (مجموعه داستان) | صفحه ۷ | طاقچه
کتاب بهترین شکل ممکن (مجموعه داستان) اثر مصطفی مستور

بریده‌هایی از کتاب بهترین شکل ممکن (مجموعه داستان)

نویسنده:مصطفی مستور
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۲از ۵۲ رأی
۴٫۲
(۵۲)
آدم‌ها در زندگی باید خیلی خوش‌شانس باشند که درست زمانی عاشق کسی شوند که طرف در حال خروج از عشق فعلی‌اش باشد.
Maedeh Golshanifahim
یادآوری خاطرات تلخ گذشته اغلب کار معقولی نیست. این خاطرات مثل مین‌های خنثی‌نشده‌ای هستند که در میدان وسیعی دفن شده‌اند؛ میدانی که دورتادور آن سیم‌خاردار کشیده شده است. بااین‌حال، هر لحظه ممکن است از سر بدشانسی و بی‌احتیاطی محض کسی برود آن‌طرف سیم‌ها و یکی از آن‌ها منفجر شود و زندگی را ــ که خیلی هم چیز معرکه‌ای نیست ــ حداقل برای مدتی، از آن‌چه هست تحمل‌ناپذیرتر کند.
shima mousavi
«کشیش گفت اسم خداوند خاصیتی داره که هیچ اسم دیگه‌ای نداره. گفت اگه یکی از اسم‌های خداوند رو مدام تکرار کنی، حتا اگه معناش رو ندونی، یا از اون بدتر، حتا اگه به چیزی که می‌گی باور نداشته باشی، گفتنش کم‌کم روی تو تاثیر می‌ذاره. گمونم منظورش یه‌جور تاثیر معنوی بود.»
sosoke
موضوع را که به پدرم گفتم، واکنش او مثل همیشه سنجیده، کوتاه و روشن بود: «خفه‌شو، گوساله!»
sosoke
وقتی مُدام با مصایب آدم‌ها درگیر باشی یا باید به آن‌ها اهمیت ندهی و سنگ شوی و یا همدلی کنی و آب شوی.
sosoke
برایش نوشتم خوشحالم که هوشی هر سال تجدید می‌شود و من مجبورم او را توی خانهٔ آن‌ها درس بدهم.
sosoke
در سراسر زندگی هشتاد و چهارسالهٔ او هیچ نکتهٔ با اهمیتی وجود ندارد مگر افزودن پنج انسان به آمار پُرشمار آدم‌های روی زمین که حاصل دو ازدواج ناموفق بود؛ اگر تولیدمثل اصولا نکتهٔ با اهمیتی باشد.
sosoke
زندگی یعنی کمی دیروز و خیلی امروز و ذره‌ای فردا
سمانه
به‌نظر می‌رسد آدم‌ها دلیل روشنی برای عاشق شدن ندارند گرچه برای خروج از آن اغلب دلایل موجهی وجود دارد
زهرا۵۸
در جبر هم وقتی از دو طرف معادله‌ای جمله‌های مشابه را خط می‌زدم، انگار چند پروانه را کشته باشم، هوشنگ با اخم سرش را تکان می‌داد. یا وقتی معادلهٔ درجه‌اول ریاضی را حل می‌کردم و X را به دست می‌آوردم، هوشنگ طوری ذوق می‌کرد که صورتش از هیجان سرخ می‌شد و به شکل کش‌داری می‌گفت: «عجییییییییییب!» یک‌بار وقتی از عبارتی چندجمله‌ای فاکتورگیری کردم، انگار یقهٔ چند نفر را باهم توی خیابان گرفته باشم، هوشی با ترس و تعجب گفت: «می‌خوای چی‌کار کنی؟!»
زهرا۵۸

حجم

۱۱۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۵ صفحه

حجم

۱۱۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۵ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان