بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بساط | طاقچه
تصویر جلد کتاب بساط

بریده‌هایی از کتاب بساط

۴٫۱
(۱۶۳)
از آدم‌های دریده و حریص که چشمشان سیری ندارد خوشش نمی‌آمد. وقتی افراد فقیر و نیازمند هستند اینها چرا. زمانی هم که این افراد پافشاری می‌کردند لباسی را هم که دستشان بود ازشان می‌گرفت.
Anita Moghaddam💙💙
نفسی عمیق می‌کشید که تا عمق سلول‌هایش نفوذ می‌کرد.
جو مارچ
حاشیه نشین بساط پهن می‌کرد. سرش را پایین انداخته و هردفعه به سمتی می‌رفت. در بساطش چیزهای متفاوتی داشت. مثلاً در این موقع کفش و لباس داشت. همیشه یک بالاپوش لاجوردی نیروی دریایی تنش بود و یک کلاه کوچک سیاه روی سرش و یک بقچهٔ بزرگ روی کولش که می‌رفت و می‌رفت و یکدفعه از حرکت باز می‌ایستاد. مثل کسی که چیزی را فراموش کرده باشد. بعد گویا آن مورد فراموش شده را به یاد آورده، نفس راحتی می‌کشید و بقچهٔ بساطش را باز می‌کرد با یک حرکت دست روزنامه‌ها را پهن می‌کرد و چند تکه لباس و دو، سه جفت کفش را روی آن‌ها می‌چید.
Anita Moghaddam💙💙
خودش دلش می‌خواست از شر چیزهایی که متعلق به او بود راحت شود ولی دلش راضی نمی‌شد برای این کارآنها را به زباله‌دانی بیندازد.
.
مشتری‌ها که تصمیم به خرید یکی از آن‌ها می‌گرفت دست در جیبش کرده تا پولش را پرداخت کند دایی صافت با تحکم می‌گفت: دستتو از جیبت در نیار. و به اندازهٔ قیمتی که گفته بود از جیب خودش پول در آورده و کف دست مشتری می‌گذاشت.
علی صالحی
از آدم‌های دریده و حریص که چشمشان سیری ندارد خوشش نمی‌آمد. وقتی افراد فقیر و نیازمند هستند اینها چرا.
اقیانوس آرام
یک بقچهٔ بزرگ روی کولش که می‌رفت و می‌رفت و یکدفعه از حرکت باز می‌ایستاد. مثل کسی که چیزی را فراموش کرده باشد. بعد گویا آن مورد فراموش شده را به یاد آورده، نفس راحتی می‌کشید و بقچهٔ بساطش را باز می‌کرد با یک حرکت دست روزنامه‌ها را پهن می‌کرد و چند تکه لباس و دو، سه جفت کفش را روی آن‌ها می‌چید.
Mohammad Alikhani
دایی صافت از اینکه نجات یافته از آنچه که متعلق به او بود حسی خوبی پیدا می‌کرد.
.
بعد در خیابان خوابیده و در خیابان بیدار خواهد شد. و در این بین به بساط دیگران سر خواهد زد.
Alba.Eri
بعد نوبت سند خانه می‌رسد. آن را به یک زن خواهد داد. به یک مادر بی همسر. برای رسیدگی به خانه آنها بهترین گزینه هستند. بعد در خیابان خوابیده و در خیابان بیدار خواهد شد. و در این بین به بساط دیگران سر خواهد زد.
Mohammad Alikhani
این‌ها که تمام شود بقچه‌اش را با آلبوم‌های خانوادگی پر خواهد کرد و برای فروش خاطراتش به بیرون خواهد رفت.
.
دایی صافت از اینکه نجات یافته از آنچه که متعلق به او بود حسی خوبی پیدا می‌کرد.
Alireza
دایی صافت از اینکه نجات یافته از آنچه که متعلق به او بود حسی خوبی پیدا می‌کرد.
🌊ࡅ߭ࡐ‌ܝ‌ߊ-⁹
دلش می‌خواست از شر چیزهایی که متعلق به او بود راحت شود ولی دلش راضی نمی‌شد برای این کارآنها را به زباله‌دانی بیندازد.
Yas.shokri
لباس‌هایی که پوشیده شده و فرسوده و بعضی‌هایشان بد برش بود، این‌ها نظر چه کسی را می‌توانست جلب کند؟ تازه با آن بساطی که حتی ظاهر خوبی هم نداشت.
محمدرضا

حجم

۶٫۱ کیلوبایت

حجم

۶٫۱ کیلوبایت

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد