بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیاست اقتصادی؛ شش گفتار درباره‌ی سوسیالیسم، کاپیتالسیم، اقتصاد و سیاست | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سیاست اقتصادی؛ شش گفتار درباره‌ی سوسیالیسم، کاپیتالسیم، اقتصاد و سیاست

بریده‌هایی از کتاب سیاست اقتصادی؛ شش گفتار درباره‌ی سوسیالیسم، کاپیتالسیم، اقتصاد و سیاست

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۴۸ رأی
۳٫۹
(۴۸)
با این‌حال، مداخله دولت در اقتصاد، هوادارن بسیار دارد. افراد به‌محض اینکه با موضوع ناخواسته‌ای در جهان مواجه می‌شوند، می‌گویند: "دولت باید کاری بکند، پس دولت را برای چه می‌خواهیم؟ دولت باید این مشکل را برطرف کند." این میراثی فکری است که از گذشته به ما رسیده است. مربوط به روزگارانِ قبل از پدید آمدن مفهوم آزادی مدرن و دولت مشروطه مدرن و دولت انتخابی یا جمهوریت است.
وحید
این سخن از بیخ و بن یاوه است که یک نظام اقتصادی نوع سوم هم وجود دارد که حدوسط سوسیالیسم و سرمایه‌داری قرار می‌گیرد و آن‌گونه که حامیان این سخن می‌گویند، مزیت‌های هر دو نظام را دارد و معایب آنها را ندارد. کسی که به چنین نظام جادویی باور داشته باشد، بدیهی است که در ستایش از مداخله‌های شکوهمند دولت، چکامه‌سرایی کند. تنها چیزی که درباره چنین باوری می‌توان گفت این است که خطاست. مداخله دولت که این افراد آن را می‌ستایند همان وضعی را ایجاد می‌کند که خودشان نمی‌خواهند.
وحید
منظورمان از مداخله‌گرایی، شوق دولت است برای فراتر رفتن از وظیفه جلوگیری از تهاجم و تقلب. مداخله‌گرایی یعنی اینکه دولت علاوه بر ناتوانی در زمینه هموار کردن راه اقتصاد بازار، با کارهایی مانند قیمت‌گذاری و تعیین نرخ دستمزد و نرخ بهره و سود، در سازوکار بازار دستکاری کند. دولت بدان جهت مداخله می‌کند که اهالی کسب‌وکار را وادار کند راهی غیر از آنچه خودشان و در تبعیت از خواست مصرف‌کنندگان انتخاب می‌کنند، پیش بگیرند. بنابراین، همه اقدام‌های مداخله‌گرایانه دولت در جهتِ محدود کردن برتری مصرف‌کنندگان است. دولت در پی قبضه کردن همه یا بخشی از قدرتی است که در نظام اقتصاد بازار آزاد، در اختیار مصرف‌کنندگان است.
وحید
اگر ونگوگ در یک نظام سوسیالیستی زندگی می‌کرد، سرنوشتش شاید جور دیگری رقم می‌خورد. مقام‌های دولتی از برخی نقاشان پرآوازه (که قطعا ونگوگ آنها را اصلا هنرمند به‌شمار نمی‌آورد) می‌پرسیدند آیا این جوان که نیمه‌دیوانه یا دیوانه است، واقعا نقاش و مستحق یاری است. و آنها هم بی‌درنگ جواب می‌دادند: "خیر، وی نقاش نیست؛ هنرمند نیست؛ آدمی است که نقاشی را تباه می‌کند." و آن مقام‌های دولتی هم او را روانه یک کارخانه شیر می‌کردند یا یکسره می‌فرستادنش دیوانه‌خانه. بنابراین، دلبستگی نسل امروزی نقاشان و شاعران و موسیقیدانان و روزنامه‌نگاران و بازیگران به سوسیالیسم، پایه‌اش بر توهم است. این را بدان جهت می‌گویم که این گروه‌ها در شمار متعصب‌ترین هواداران ایده‌های سوسیالیستی‌اند.
وحید
در جامعه کاپیتالیستی اگر کسی به مرتبه‌ای که می‌خواهد نرسد، مقصر خود اوست. مهم‌ترین صنعتگر قرن بیستم، تا امروز، هنری فورد است.
وحید
معنای واقعی آزادی، آزادیِ خطا کردن است. چیزی که باید بدانیم و محقق سازیم این است. ما مجازیم از راهی که همشهریانمان پولشان را خرج می‌کنند یا شیوه زندگی‌شان به‌شدت انتقاد کنیم. می‌توانیم معتقد باشیم کاری که دیگران انجام می‌دهند کاملا احمقانه و غلط است؛ اما در جامعه آزاد مردم برای ابراز عقاید خود درباره همشهریان و دعوت از آنان برای تغییر شیوه زندگی‌شان راه‌های زیادی دارند. می‌توانند کتاب و مقاله بنویسند؛ می‌توانند سخنرانی کنند؛ حتی می‌توانند کنار خیابان موعظه کنند و اینها کارهایی است که در بسیاری از کشورها انجام می‌شود. اما نباید کسی پلیس رفتار دیگران شود و مانع انجام برخی کارها توسط آنها شود. دلیلش روشن است. همان کسی که پلیس رفتار مردم می‌شود، دوست ندارد دیگران با خودش همان کار را بکنند.
وحید
مردم گمان می‌کنند در جامعه‌ای که با اقتصاد بازار اداره می‌شود، مدیرانی هستند که از نیکخواهی بی‌بهره‌اند و به کمک دیگران هم نیازی ندارند. به گمان این افراد، مدیران صنایع، بازرگانان و صاحبان کسب‌وکارها، و کارفرمایان، روسای واقعی نظام اقتصادی‌اند. این توهم است. روسای واقعیِ نظام اقتصادی، مصرف‌کنندگان هستند که اگر مصرف کردن خود را در یکی از شاخه‌های کسب‌وکار متوقف کنند، مالکان و مدیران این شاخه یا موقعیت برتر خود را در نظام اقتصادی از دست می‌دهند یا ناگزیر می‌شوند رفتار خود را مطابق میل و دستور مصرف‌کنندگان عوض کنند.
وحید
امروزه کسانی که خود را "لیبرال" می‌خوانند، دنبال سیاست‌هایی هستند که دقیقا در نقطه مقابل آن سیاست‌هایی قرار دارد که لیبرال‌های قرن نوزدهم در برنامه‌های لیبرالی خود از آنها حمایت می‌کردند. به‌اصطلاح لیبرال‌های امروزی باور بسیار پرطرفداری دارند مبنی بر اینکه بدون آزادی اقتصادی می‌توان آزادی بیان و آزادی اندیشه و آزادی مطبوعات و آزادی مذهبی و آزادی زندانی نشدنِ بدون محاکمه، را حفظ کرد. چنین کسانی نمی‌فهمند که در نظامی که بازار ندارد و همه‌چیز در اختیار دولت است، همه آزادی‌های دیگر توهم است، حتی اگر چنین آزادی‌هایی به‌صورت قانون در آیند و مکتوب شوند و در قوانین اساسی گنجانده شوند.
وحید
واقعیت این است که نفرت از سرمایه‌داری را توده‌های مردم و کارگران آغاز نکردند، بلکه آغازکنندگان این نفرت، اشراف زمیندار و نجبای انگلستان و اروپا بودند. آنان، سرمایه‌داری را مسبب وضعی می‌دانستند که برایشان خوشایند نبود: در آغاز قرن نوزدهم، دستمزدهای بالایی که صنعتگران به کارگران خود می‌پرداختند، زمینداران را وادار کرد که آنها هم به کارگران کشاورزی دستمزدهایی بالاتر و مشابه کارگران صنعتی بپردازند. اشراف زمیندار، تهاجم به سرمایه‌داری را با انتقاد از بالا رفتن سطح زندگی توده‌های کارگر، آغاز کردند.
وحید
بارها در روزنامه‌ها خوانده‌اید و در سخنرانی‌ها شنیده‌اید که آلمان در دوران بازسازی‌های اقتصادیِ پس از شکست در جنگ جهانی دوم، معجزه کرد. اما این کار اصلا معجزه نبود. کاری که آلمانی‌ها کردند به کار بستنِ اصول اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد و اجرای روش‌های سرمایه‌داری بود، گو اینکه کاملا هم همین کار را نکردند. همه کشورها می‌توانند همین "معجزه" احیای اقتصادی را بیافرینند، گرچه باید بر این نکته تاکید کنم که احیای اقتصادی حاصل معجزه نیست بلکه حاصل و نتیجه به کار بستن سیاست‌های اقتصادی روشن است.
وحید
در جامعه آزاد مردم برای ابراز عقاید خود درباره همشهریان و دعوت از آنان برای تغییر شیوه زندگی‌شان راه‌های زیادی دارند. می‌توانند کتاب و مقاله بنویسند؛ می‌توانند سخنرانی کنند؛ حتی می‌توانند کنار خیابان موعظه کنند و اینها کارهایی است که در بسیاری از کشورها انجام می‌شود. اما نباید کسی پلیس رفتار دیگران شود و مانع انجام برخی کارها توسط آنها شود. دلیلش روشن است. همان کسی که پلیس رفتار مردم می‌شود، دوست ندارد دیگران با خودش همان کار را بکنند.
o.m
معنای واقعی آزادی، آزادیِ خطا کردن است.
o.m
دیکتاتوری، همان‌سان که چاره مسائل مربوط به آزادی هم نیست، راه برون‌رفت از مشکلات اقتصادی هم نیست. دیکتاتور می‌تواند کارش را با وعده‌ها آغاز کند، اما توان وفای به عهد را نخواهد داشت. دیکتاتور، به‌جای وفای به عهد، به طرفه‌العینی آزادی بیان را سرکوب می‌کند تا روزنامه‌ها و ناطقان پارلمان، روزها و هفته‌ها و سالیان بعد نگویند آنچه کرده خلاف وعده‌هایی است که روز اول داده است.
مهدی
این کاری است که علی‌القاعده باید سازمان ملل انجام می‌داد؛ اما این سازمان فعلا چیزی نیست مگر جلسه‌ای که در آن بحث‌های بی‌حاصل می‌شود
مهدی
به گمانم این موضوع را روشن کرده باشم که سیاست‌گذاری ایالات متحده چیزی نیست که به درد تقلید شدن توسط کشورهای دیگر بخورد. این سیاست‌گذاری ایالات متحده از بد هم بدتر است. سیاست‌گذاری ناسالم است. فقط این را باید اضافه کنم که توان کشورهای ثروتمند برای تحمل مضرات سیاست‌گذاری بد، از توان کشورهای فقیر بیشتر است.
مهدی
سخنان نهرو که من عینا از کتابش نقل می‌کنم، چنین است: "روشن است که ما می‌خواهیم سوسیالیسم ایجاد کنیم. اما با بنگاه‌های خصوصی هم مخالفتی نداریم. می‌خواهیم به هر طریقی که بشود، بنگاه‌های خصوصی را تشویق کنیم. به بنگاه‌دارانی که در کشور ما سرمایه‌گذاری کنند قول می‌دهیم که بنگاه آنان را تا ۱۰ سال دیگر و شاید هم بیشتر، مصادره یا سوسیالیستی نکنیم." نهرو گمان می‌کرد با این حرفش، سرمایه‌گذاران را به کشورش دعوت کرده است!
مهدی
انسان موجودی نیست که یک وجه اقتصادی جداگانه دارد و یک وجه سیاسی جداگانه و این دو به هم ربطی ندارند. در واقع آن چیزی که تباهی آزادی و تباهی دولت مشروطه و نهادهای نمایندگی خوانده می‌شود، پیامد دگرگونی عمیق در ایده‌های اقتصادی و سیاسی است. رویدادهای سیاسی نتیجه گریزناپذیر دگرگونی سیاست‌گذاری‌های اقتصادی است.
muhammad shirkhodaei
اگر یک انگلیسی یا هر کس دیگری در هر کشور دیگری از جهان، امروزه به دوستانش بگوید که با سرمایه‌داری مخالف است، پاسخ خوبی می‌توان به او داد: "می‌دانی که جمعیت امروزی جهان، ۱۰ برابر دوران قبل از سرمایه‌داری است؛ می‌دانی که سطح زندگی همه انسان‌های امروزی از سطح زندگی آباء و اجدادشان در روزگار پیش از سرمایه‌داری بالاتر است. با این اوصاف چرا فکرمی‌کنی تو می‌توانستی یکی از آن ۱۰ نفری باشی که در غیاب سرمایه‌داری می‌توانست زنده باشد؟ همین‌که تو امروز هستی و زندگی می‌کنی دلیلی است بر موفقیت سرمایه‌داری، خواه خودت زندگی‌ات را ارزشمند بدانی یا ندانی."
muhammad shirkhodaei
گروه فشار، اجتماع کسانی است که در پی کسب امتیازهای ویژه برای خودشان و از جیب بقیه ملت هستند. این امتیاز ممکن است تعرفه بر وارداتِ رقابتی باشد، ممکن است سوبسید باشد و ممکن است قوانینی باشد که مانع رقابت دیگران با اعضای گروه فشار شوند. گروه فشار، به هر طریقی که بتواند برای اعضای خود موقعیت‌های خاص ایجاد می‌کند. گروه فشار، چیزهایی برای اعضای خود مهیا می‌کند که از دیگران دریغ شده یا مطابق باور خودشان باید از دیگران دریغ شود
afshinmehrabi
در جهانی که مرزها به روی مهاجران باز باشد، نرخ‌های دستمزد به‌سوی برابر شدن میل می‌کند. اگر امروزه مرزها به روی مهاجران بسته نبود، احتمالا سالی بیست میلیون نفر به تمنای دستمزدهای بیشتر به ایالات متحده می‌رفتند و این سیل مهاجرت موجب کاهش دستمزدها در ایالات متحده و افزایش آن در کشورهای دیگر می‌شد.
نارگیل

حجم

۱۲۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۱۲۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰
۵۰%
تومان