بریدههایی از کتاب سیاست اقتصادی؛ شش گفتار دربارهی سوسیالیسم، کاپیتالسیم، اقتصاد و سیاست
نویسنده: لودویگ فون میزس
مترجم:محمود صدری
انتشارات:انتشارات دنیای اقتصاد تابان
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۹از ۴۸ رأی
۳٫۹
(۴۸)
اگر یک انگلیسی یا هر کس دیگری در هر کشور دیگری از جهان، امروزه به دوستانش بگوید که با سرمایهداری مخالف است، پاسخ خوبی میتوان به او داد: "میدانی که جمعیت امروزی جهان، ۱۰ برابر دوران قبل از سرمایهداری است؛ میدانی که سطح زندگی همه انسانهای امروزی از سطح زندگی آباء و اجدادشان در روزگار پیش از سرمایهداری بالاتر است. با این اوصاف چرا فکرمیکنی تو میتوانستی یکی از آن ۱۰ نفری باشی که در غیاب سرمایهداری میتوانست زنده باشد؟ همینکه تو امروز هستی و زندگی میکنی دلیلی است بر موفقیت سرمایهداری، خواه خودت زندگیات را ارزشمند بدانی یا ندانی."
Soheyla
ایدهها و فقط ایدهها میتوانند تاریکیها را به روشناییها تبدیل کنند. این ایدهها را باید به شکلی به مردم عرضه کنیم که آنان را متقاعد کند. باید آنان را مجاب کنیم که اینها ایدههای درست هستند نه ایدههای نادرست. روزگار باشکوه قرن نوزدهم، یعنی روزگاری که دستاوردهای بزرگ سرمایهداری حاصل شد، پیامد ایدههای اقتصاددانان کلاسیک، یعنی آدام اسمیت و دیوید ریکاردو و باستیا و دیگران بود.
چیزی که به آن نیاز داریم فقط نشاندن ایدههای بهتر بهجای ایدههای بد است
mohammadreza bazmara
در جامعه کاپیتالیستی اگر کسی به مرتبهای که میخواهد نرسد، مقصر خود اوست.
HaMiD
در آلمان نوعی نظام سوسیالیستی در کار بود که فرق آن با نظام سوسیالیستی روسیه فقط در این بود که اصطلاحات و عناوین نظام اقتصاد بازار را حفظ کرده بود.
Prhaaam
نگاهی به تاریخ جهان، بهویژه تاریخ انگلستان از ۱۸۶۵ به بعد، نشان میدهد که مارکس از هر نظر اشتباه میکرد. هیچ کشور سرمایهداری را در غرب نمیتوان نشان داد که وضع مردم آن بهبود بیسابقه نیافته باشد. همه این پیشرفتها، دستکم در هشتاد نود سال گذشته، برخلاف پیشبینیِ کارل مارکس رخ داده است. زیرا سوسیالیستهای پیرو مارکس معتقد بودند بهبود وضع کارگران ناممکن است. آنها پیرو تئوری غلط و مشهور "قانون آهنین دستمزدها" بودند که مطابق آن، دستمزد کارگران در نظام سرمایهداری هرگز از نان بخور و نمیری که برای زنده ماندن آنها و خدمت کردنشان به سرمایهداری لازم است، فراتر نخواهد رفت.
وحید
یکی از بزرگترین دروغهای تاریخ، این داستان قدیمی و تکراری است که کارخانهها، زنان و کودکانی را به کار میگرفتند که پیش از آن زندگیهایی رضایتبخش داشتند. مادرانی که برای کار به کارخانهها رفتند، چیزی برای پخت و پز نداشتند؛ آنها از خانه و آشپزخانه خود راهی کارخانهها نشدند، بلکه بدان جهت به کارخانهها رفتند که آشپزخانهای نداشتند و اگر آشپزخانه داشتند، چیزی نداشتند که در آن بپزند. کودکان هم از آغوش گرم و نرم خانوادهها به کارخانهها نرفتند. کودکانی که به کارخانهها میرفتند گرسنه و در حال مرگ بودند.
وحید
این نهاد وزارتی با آن نام درازش، سرچشمه همه فرمانهایی بود که بهسوی همه بنگاهها میرفت: فلان کالا را تولید کنید، فلان مقدار را تولید کنید، مواد خام را از فلان جا بیاورید، فلان مبلغ بابت آن بپردازید، به فلان کسان و به بهمان قیمت بفروشید. کارگران مکلف بودند در بنگاهی که برایشان در نظر گرفته شده بود کار کنند و دستمزدی را که دولت مقرر کرده بود دریافت کنند. بدین ترتیب، دولت برای همه اجزا و زوایای نظام اقتصادی تعیین تکلیف میکرد.
afshinmehrabi
کشور کوچک سوئیس در مرکز اروپا از نظر منابع طبیعی بسیار فقیر است. معدن زغالسنگ ندارد، مواد معدنی و منابع طبیعی دیگر هم ندارد. اما مردم این کشور، سدههاست که سیاستهای کاپیتالیستی را بهکار بستهاند و ادامه دادهاند. مردم سوئیس بالاترین سطح زندگی را در اروپای قارهای دارند و کشورشان یکی از مراکز بزرگ تمدن است. من این را نمیفهمم که کشوری مانند آرژانتین، که جمعیت و مساحتش بسیار بیش از سوئیس است، چرا نباید پس از چند سال سیاستگذاری خوب، به همان کیفیت زندگی در سوئیس دست
Saeed.Rafiee
بهبود قابلیت اقتصادی کشورها در جهان، موکول به صنعتی شدن آنهاست. چنین کاری هم فقط از طریق افزایش انباشت سرمایه و افزایش سرمایهگذاری، شدنی است. ممکن است موجب شگفتی شما شده باشد که از یکی از اقدامهایی که جزو اقدامهای اولیه برای صنعتی شدن کشورها شمرده میشود، چیزی نمیگویم. منظورم حمایتگرایی است. بدان علت اینها را نگفتم که تعرفهها و کنترل نرخ ارز دقیقا همان چیزهایی هستند که مانع ورود سرمایه و صنعتیشدن به کشورها میشوند. تنها راه سرعت بخشیدن به صنعتیشدن، داشتن سرمایه بیشتر است. از حمایتگرایی فقط این کار برمیآید که مسیر سرمایه را از بخشی به بخش دیگر تغییر دهد. حمایتگرایی بهخودیِخود چیزی به سرمایه کشورها اضافه نمیکند. برای اینکه کارخانه جدیدی ساخته شود، سرمایه لازم است. بهسازیِ کارخانههای موجود هم سرمایه لازم دارد نه تعرفه.
Saeed.Rafiee
کته دیگری که باید بگویم این است که مصرفکننده آمریکایی، هم خریدار است هم رئیس. موقع بیرون آمدن از فروشگاههای آمریکایی، معمولا چنین نوشتهای میبینید: "از حمایت شما سپاسگزاریم. لطفا باز هم بیایید." اما هنگام مراجعه به فروشگاهی در کشوری تمامتخواه مثل اتحاد شوروی امروزی یا آلمان تحت فرمان هیتلر، مغازهدار به شما میگوید: "سپاسگزار پیشوا باشید که اینها را به شما میدهد."
در کشور سوسیالیستی، این فروشنده نیست که از خریدار قدردانی میکند، بلکه خریدار است که باید شکرگزار باشد
Saeed.Rafiee
بهاصطلاح لیبرالهای امروزی باور بسیار پرطرفداری دارند مبنی بر اینکه بدون آزادی اقتصادی میتوان آزادی بیان و آزادی اندیشه و آزادی مطبوعات و آزادی مذهبی و آزادی زندانی نشدنِ بدون محاکمه، را حفظ کرد. چنین کسانی نمیفهمند که در نظامی که بازار ندارد و همهچیز در اختیار دولت است، همه آزادیهای دیگر توهم است، حتی اگر چنین آزادیهایی بهصورت قانون در آیند و مکتوب شوند و در قوانین اساسی گنجانده شوند.
niloufar.dh
معنای واقعی آزادی، آزادیِ خطا کردن است.
phoenix
در جامعه آزاد مردم برای ابراز عقاید خود درباره همشهریان و دعوت از آنان برای تغییر شیوه زندگیشان راههای زیادی دارند. میتوانند کتاب و مقاله بنویسند؛ میتوانند سخنرانی کنند؛ حتی میتوانند کنار خیابان موعظه کنند و اینها کارهایی است که در بسیاری از کشورها انجام میشود. اما نباید کسی پلیس رفتار دیگران شود و مانع انجام برخی کارها توسط آنها شود. دلیلش روشن است. همان کسی که پلیس رفتار مردم میشود، دوست ندارد دیگران با خودش همان کار را بکنند.
Mozhan122
رژیمهای سوسیالیستی، ادعای دموکراسی دارند. روسها نام نظام خود را گذاشتهاند دموکراسی خلق و لابد منظورشان این است که دیکتاتور آنها نماینده مردم است. بهگمانم یکی از دیکتاتورها، یعنی خوان پرون، در اینجا، در آرژانتین، جواب خوبی گرفت که در سال ۱۹۵۵ از کشور رانده شد. بیایید امیدوار باشیم که همه دیکتاتورهای کشورهای دیگر هم به چنین سرنوشتی دچار شوند.
Soheyla
"انسان آزاد زاده میشود اما همهجا در بند است"، ممکن است کلمات زیبایی بهنظر برسد، اما انسان حقیقتا آزاد زاده نمیشود. انسان وقتی زاده میشود بسیار ضعیف و ناتوان است و بدون حمایت والدین و بدون حمایتی که جامعه از والدین میکند، نخواهد توانست زنده بماند.
Soheyla
کشوری ثروتمندتر میشود که به ازای هر واحد از جمعیتش، سرمایهگذاری هم افزایش یابد.
Soheyla
سرمایهداری با وجود همه فوایدش، همواره در معرض حمله و انتقاد بوده است. دانستن سرمنشأ این نامهربانی با سرمایهداری ضروری است. واقعیت این است که نفرت از سرمایهداری را تودههای مردم و کارگران آغاز نکردند، بلکه آغازکنندگان این نفرت، اشراف زمیندار و نجبای انگلستان و اروپا بودند. آنان، سرمایهداری را مسبب وضعی میدانستند که برایشان خوشایند نبود
Soheyla
مصرفکنندگان کالاهایی که در کارخانههای بزرگ تولید میشود عمدتا همان کسانی هستند که در این کارخانهها کار میکنند. تفاوت اساسی میان اصول تولید سرمایهداری و اصول تولید در دوران فئودالی همین است.
Soheyla
دیکتاتور میتواند کارش را با وعدهها آغاز کند، اما توان وفای به عهد را نخواهد داشت. دیکتاتور، بهجای وفای به عهد، به طرفهالعینی آزادی بیان را سرکوب میکند تا روزنامهها و ناطقان پارلمان، روزها و هفتهها و سالیان بعد نگویند آنچه کرده خلاف وعدههایی است که روز اول داده است.
وحید
تنها راه سرعت بخشیدن به صنعتیشدن، داشتن سرمایه بیشتر است. از حمایتگرایی فقط این کار برمیآید که مسیر سرمایه را از بخشی به بخش دیگر تغییر دهد. حمایتگرایی بهخودیِخود چیزی به سرمایه کشورها اضافه نمیکند. برای اینکه کارخانه جدیدی ساخته شود، سرمایه لازم است. بهسازیِ کارخانههای موجود هم سرمایه لازم دارد نه تعرفه.
وحید
حجم
۱۲۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۱۲۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰۵۰%
تومان