بریدههایی از کتاب راهنمای خودشناسی (خلاصه کتاب)
۴٫۱
(۱۷)
ما همیشه نمیتوانیم اتفاقاتی را که برایمان رخ میدهد را کنترل کنیم، اما همیشه میتوانیم شیوه تفسیر کردن اتفاقاتی که رخ میدهد و چگونگی پاسخ دادن به این اتفاقات را تحت کنترل داشته باشیم.
علیرضا
گفته میشود که یونانیان واژه "خودشناسی" را روی مجسمههای باستانیشان حک میکردند، آنها از مردم دعوت میکردهاند تا لحظهای تامل کنند و انگیزهها و اعمالشان را مورد بررسی قرار دهند.
معجزه ی سپاسگزاری
همیشه از من میپرسند "چطور میتوانم احساس حسادتم را متوقف کنم؟" یا "چطور احساس خشمم را متوقف کنم؟" یا اینکه "چطور دیگر در این موقعیت عصبی نشوم؟" پاسخ من به این افراد این است: شما نمیتوانید ذهن متفکرتان را متوقف کنید. این احساسات به طور مداوم ظاهر میشوند و در آینده هم به ذهن شما هجوم خواهند آورد. تنها نکتهای که برای کنترل آنها وجود دارد این است که هنگام ظاهر شدن این احساسات با آنها یکی نشویم. در ذن توصیه میشود بجای اینکه بگویید "من عصبانی هستم" بگویید "من احساس عصبانیت میکنم" بجای اینکه بگویید "من نگران هستم" بگویید "من احساس نگرانی میکنم"، بجای اینکه بگویید "من حسود هستم" بگویید "من احساس حسادت میکنم".
mehran
ذهن متفکر همواره در حال تفکر و پرحرفی است. زمانی که شما در صف ایستادهاید، زمانی که در تخت هستید و سعی میکنید بخوابید، زمانی که مکالمهتان را با دیگران قطع کردهاید یا زمانی که ذهنتان مشغول مطالعه است، در همه این زمانها ذهن متفکر فعال است. ذهن متفکر مانند یک سگ وحشی است که طناب آن در دست ما است و ما را با خود دنبال هر چیزی که ببیند میکشد. به این ترتیب اگر ما عادت نداشته باشیم که از ذهن مشاهدهگرمان استفاده کنیم، این ذهن متفکر ما را با خود به هر جایی که خودش بخواهد میبرد.
mehran
باورها، قدرت دارند و به همین دلیل است که ما باید ذهنمان را آموزش دهیم تا باورهایش را تحت نظر بگیرد و آنها را زیر سوال ببرد.
mehran
ایده دو: به چیزهای مفید باور داشته باشید، نه چیزهای درست
Amir
من هم مثل همه افراد دیگر احساس ترس و نگرانی میکنم. تنها کاری که من برای مقابله با آنها انجام میدهم این است که خود را با آنها یکی نمیکنم. بلکه من این احساسات را میپذیرم و خلاف آنها عمل میکنم. من به ذهن متفکرم اجازه نمیدهم که کنترل مرا در دست بگیرد و خودم را جدا از احساساتم نگه میدارم.
مهدی
هنگامی که افراد سراغ من میآیند و میپرسند چگونه میتوانند جلوی خشمشان یا عصبی شدنشان را بگیرند درواقع مشکل اصلی این است که میخواهند جلوی این احساسات را بگیرند. به محض اینکه تلاش کنید یک فکر یا احساس را حذف کنید، آن را بیش از پیش قدرتمند کردهاید. هرچه بیشتر روی یک احساس تمرکز کنید قدرت آن احساس بیشتر میشود
مصطفی
من هم مثل همه افراد دیگر احساس ترس و نگرانی میکنم. تنها کاری که من برای مقابله با آنها انجام میدهم این است که خود را با آنها یکی نمیکنم. بلکه من این احساسات را میپذیرم و خلاف آنها عمل میکنم. من به ذهن متفکرم اجازه نمیدهم که کنترل مرا در دست بگیرد و خودم را جدا از احساساتم نگه میدارم. هنگامی که احساس ترس میکنم به شکلی آگاهانه انتخاب میکنم که خلاف آن عمل کنم.
mehran
زمانی که شما چشمهایتان را میبندید و تلاش میکنید همه افکار و تصورات را از آن حذف کنید (و البته مانند همه افراد در انجام این کار شکست میخورید) واضح است که ذهن شما مشغول فکر کردن است اما اگر ذهن شما مشغول فکر کردن است پس چه کسی مشغول مشاهده کردن ذهن متفکر است؟
mehran
ن متفکر همواره در حال تفکر و پرحرفی است. زمانی که شما در صف ایستادهاید، زمانی که در تخت هستید و سعی میکنید بخوابید، زمانی که مکالمهتان را با دیگران قطع کردهاید یا زمانی که ذهنتان مشغول مطالعه است، در همه این زمانها ذهن متفکر فعال است. ذهن متفکر مانند یک سگ وحشی است که طناب آن در دست ما است و ما را با خود دنبال هر چیزی که ببیند میکشد. به این ترتیب اگر ما عادت نداشته باشیم که از ذهن مشاهدهگرمان استفاده کنیم، این ذهن متفکر ما را با خود به هر جایی که خودش بخواهد میبرد.
این اتفاق برای عواطف و احساسات ما هم رخ میدهد و بیشترین چیزی که ما از آن رنج میبریم از همین ناحیه ایجاد میشود. مشکل فقط احساسات منفی نیست، بلکه مشکل در این واقعیت نهفته است که ما نمیتوانیم جلوی بروز احساسات منفی را بگیریم. بیشتر فشار روانی و عاطفی که تحمل میکنیم به این دلیل ایجاد میشود که ذهن متفکر و مشاهدهگر ما با هم یکی میشوند و ما نمیتوانیم بین آنها تفاوتی قائل شویم.
Narges Ebad
این من بودم که با ذهن متفکرم یکی میشدم و درنتیجه هیچ تفاوتی بین احساسات و هویتم قائل نمیشدم
مصطفی
مشکل ما با ذهن متفکر این است که نمیتوانیم آن را به طور کامل تحت کنترل خود داشته باشیم. آیا حرف من را باور نمیکنید؟ بسیار خب، به شما ثابت میکنم. هر کاری که دوست دارید انجام دهید فقط به یک فیل صورتی که یک چتر آبی رنگ را با خرطومش نگه داشته است فکر نکنید. هنگامی که پاراگراف بعد را میخوانید به این فیل صورتی فکر نکنید.
mehran
تحقیقات دیگر نشان میدهند که معمولا باورهای ما، نه براساس چیزی که واقعا اتفاق افتاده است و نه براساس چیزهایی که شواهد نشان میدهند، بلکه ما آنها را به گونهای انتخاب میکنیم که با احساسات و تکانههایمان هماهنگ باشند.
Fereshteh Radmanesh
چه آگاه باشیم چه نباشیم، همیشه رفتارمان را انتخاب کردهایم.
ققنوس
همه افراد چه مذهبی باشند یا کافر، کاپیتالیست یا کمونیست، مجبورند ارزشهایی را به عنوان چیزی که به آن ایمان دارند برای خود درنظر بگیرند. حتی اگر شما به ایمان باور ندارید، این باور خود ارزشی است که نیازمند ایمان است.
مصطفی
"من تنها و افسرده نیستم. بلکه من احساس تنهایی و افسردگی میکنم."
زبان بسیار قدرتمند است. توجه داشته باشید زمانی که شما به این شکل خودتان را از احساسات و افکارتان جدا میکنید، اولا اظهار میکنید که آنها حالتهایی موقتی هستند، نه شرایطی پایدار و ابدی و ثانیا شما مجبور میشوید مسئولیت آنها را برعهده بگیرید. آنها تقصیر هیچکس نیستند، آنها فقط وجود دارند.
مصطفی
این ایده که ما خود را مسئول تمام بداقبالیهایی که برایمان اتفاق میافتد بدانیم، کاملا خلاف شهود بنظر میرسد، اما ایده درستی است. برعهده گرفتن مسئولیت وضعیتمان به ما اجازه میدهد یک اتفاق ناخوشایندی را به ارزشی تبدیل کنیم که یکی از نیازهای ما را برآورده میکند.
baghi
ما نمیتوانیم احساساتمان را انتخاب کنیم، اما رفتارمان را چرا
Fereshteh Radmanesh
در ذن توصیه میشود بجای اینکه بگویید "من عصبانی هستم" بگویید "من احساس عصبانیت میکنم" بجای اینکه بگویید "من نگران هستم" بگویید "من احساس نگرانی میکنم"، بجای اینکه بگویید "من حسود هستم" بگویید "من احساس حسادت میکنم".
Fereshteh Radmanesh
حجم
۲۳٫۵ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۲۳٫۵ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
قیمت:
۹,۸۰۰
تومان