هر وقت من چیزی میخوام و خانم مکویلیامز یه چیز دیگه، و بعد تصمیم میگیریم چیزی رو که اون میخواد برآورده کنیم، اسمش رو میذاریم مصالحه.
Mahdi Hoseinirad
هر وقت من چیزی میخوام و خانم مکویلیامز یه چیز دیگه، و بعد تصمیم میگیریم چیزی رو که اون میخواد برآورده کنیم، اسمش رو میذاریم مصالحه.
Mahdi Hoseinirad
گرفتن جان کسی که به من آزاری نرسانده بود امری شرارتبار بهنظر میرسید. بهنظر میرسید این واقعه خلاصهای باشد از جنگ؛ چرا که در تمام جنگها باید غریبههایی را که علیه تو هستند بکُشی، بیآنکه عداوتی شخصی با آنها داشته باشی. غریبههایی که در هر شرایط دیگری اگر میدیدی به دردسر افتادهاند کمکشان میکردی و آنها هم، در شرایط مشابه، اگر تو نیازمند بودی کمکت میکردند.
محسن
چه چیزهای کوچکی میتواند مایهٔ شادمانی ما شود وقتی حس میکنیم آنها را به دست آوردهایم!
پویا پانا
هفته رو ساختهن تا بتونی تو این فرصت، کسالت یهشنبهها رو از تنت درکنی.
پویا پانا
زندگیم دیگه به خوشی قبل نیست.
پویا پانا
آره رییس! ما انتخاب شدهیم واسه مُردن؛
پویا پانا
من زیاد به معاشرت عادت ندارم.
پویا پانا
نوشتهٔ روی سنگقبر حوا
آدم: هر آنجا که او بود، بهشتم آنجا بود.
محسن
یک زن که میتونه تکوتنها با خودِ شیطون یا با یک موش رو در رو بشه، در برابر رعدوبرق چنان پریشون میشه که حتا دیدنش هم رقتانگیزه.
Mahdi Hoseinirad