هنوز صدای کودکیهایمان میآید
صدای تفنگهای چوبی
قطارهای خیالی
مادربزرگ علی💝
گلوله همیشه دو نفر را میکُشد
|ݐ.الف
برای کسی که باید تنها بماند
اتاقی با پردههای کشیده
صدای آهستهٔ باران
و چند کتابِ دستنخورده کافیست
خانههای کوچک
هیچ رازی را
در خود پنهان نمیکنند
bud
زندگی حرف دیگری دارد
حرفی که انگار پس از پایان
دوباره آغاز خواهد شد
پناه
قرار نبود اینهمه سال
باران را
از پشتِ شیشه تماشا کنیم
تو میگفتی:
قطرهها دعای آسماناند
مادربزرگ علی💝
اسب
یا سرباز
چه فرقی میکند؟
وقتی بازی پیش از آغاز
تمام شده باشد
min
حتا اگر تمام راهها به همین حالا برسند
برای کسی که باید تنها بماند
اتاقی با پردههای کشیده
صدای آهستهٔ باران
و چند کتابِ دستنخورده کافیست
ر.سین
برای کسی که باید تنها بماند
اتاقی با پردههای کشیده
صدای آهستهٔ باران
و چند کتابِ دستنخورده کافیست
mah.gh
دیوانهوار به کسی فکر میکنم
که رفته است
کسی که هرگز نفهمید
رفتن به معنای رفتن نیست
|ݐ.الف
اسارت
عادت سنگ است به رودخانهای
که سالها پیش رفته است
|ݐ.الف