بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اسلام و نیازهای زمان (جلد ۱) | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اسلام و نیازهای زمان (جلد ۱)

بریده‌هایی از کتاب اسلام و نیازهای زمان (جلد ۱)

نویسنده:مرتضی مطهری
انتشارات:انتشارات صدرا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۱۳ رأی
۴٫۶
(۱۳)
علی خودش درباره افرادی می‌فرماید: اَللّهُمَّ بَلی لاتَخْلُو الاَْرْضُ مِنْ قائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ اِمّا ظاهِرا مَشْهورا وَ اِمّا خائِفا مَغْمورا، تا آنجا که می‌فرماید: هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلی حَقیقَةِ الْبَصیرَةِ وَ باشَروا روحَ الْیقینِ... وَ اَنِسوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلونَ (دلم می‌خواست لااقل به اندازه‌ای که من در اثر آشنایی با زبان عربی ارزش این جملات را می‌فهمم شما هم می‌فهمیدید. آنوقت می‌دیدید که این جمله‌ها جمله‌هایی است که امکان ندارد در دنیا کهنه بشود. نشان می‌دهد که این سخن، حقیقت است. کأنه سراسر هستی است که این حرف را می‌زند.) می‌فرماید: هستند افرادی که علم از باطن به آنها هجوم آورده است. در حقیقت، روشنایی یعنی علمشان غیر از این علمهای متغیر نسخ‌شدنی است. به آن عمق حقیقت رسیده‌اند (دیگر بدل ندارد) و با روح یقین، مباشر و متصل شده‌اند. و برای مردم عیاش، کاری که در آن معنویتی باشد سخت است ولی چنین کاری برای اهل حقیقت آسان و مایه خوشی است. وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِاَبْدانٍ اَرْواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الاَْعْلی بدنهایشان با مردم است ولی روحهایشان در ملأ اعلی است.
golab
جبران خلیل جبران یک عرب مسیحی و اهل لبنان است. در دوازده‌سالگی به آمریکا رفته است. به دو زبان عربی و انگلیسی کتابهایی نوشته که شاهکار است. این مرد با اینکه مسیحی است، جزء شیفتگان مولای متقیان است. من در آثارش دیده‌ام که او به هر تناسبی که باشد، وقتی می‌خواهد از شخصیتهای بزرگ دنیا نام ببرد، نام عیسای مسیح و علی بن ابیطالب را می‌برد. از جمله سخنان او درباره حضرت امیر این است که: من از این راز دنیا سر در نمی‌آورم که چرا بعضی از افراد، از زمان خودشان اینقدر جلو هستند! می‌گوید: به عقیده من علی بن ابیطالب مال آن زمان نبود، به این معنی که آن زمان مال علی بن ابیطالب نبود؛ یعنی آن زمان ارزش علی را نداشت، علی قبل از زمان خودش متولد شده بود. می‌گوید: «وَ فی عَقیدَتی اِنَّ عَلی بْنَ اَبی‌طالِبٍ اَوَّلُ عَرَبِی جاوَرَ الرّوحَ الْکلِّیةَ وَ سامَرَها» به عقیده من علی بن ابیطالب اول شخصی است از عنصر عرب که همیشه در کنار روح کلی عالم است، یعنی همسایه خداست و او مردی بود که شبها با روح کلی عالم بسر می‌برد.
golab
یکی از اعجازهای قرآن که واقعا برای کسی که اهل مطالعه باشد اعجاز است، نسبتی است که قرآن با تفسیرهای قرآن دارد. قرآن چهارده قرن است که نازل شده. از همان قرن اول، مفسرین آن را تفسیر کردند. بسیاری از مفسرین از صحابه بودند، مانند عبداللّه بن عباس و عبداللّه بن مسعود. طبقه بعد طبقه تابعین بودند، مانند سُدّی و ابن شَبْرَمَه. در هر دوره‌ای مردم از قرآن همان را می‌فهمیدند که تفسیر می‌کردند. بعد دوره عوض شده، علوم و فهم مردم تغییر کرده است، تفاسیری آمده تفاسیر قبل را نسخ کرده است. مردم می‌دیدند که تفاسیر قبل قابل مطالعه کردن نیست ولی خود قرآن زنده است. می‌دیدند قرآن با آنچه که امروز تفسیر شده بهتر تطبیق می‌کند تا آنچه که در گذشته تفسیر کرده بودند؛ یعنی قرآن جلو می‌آید، تفسیر قرن اول هجری را همان‌جا می‌گذارد. در قرن دوم هم تفاسیری بر قرآن نوشته‌اند. در قرن سوم علوم توسعه پیدا می‌کند، بشر عالمتر می‌شود، تفسیر دیگری نوشته می‌شود. مردم این قرن می‌بینند این تفسیر انطباق بهتری با خود قرآن دارد و آن تفسیر قبلی مسخره است و به هیچ قیمتی نمی‌شود آن را زنده کرد. قرآن قرن به قرن جلو آمده و تفاسیر قرنهای پیش را کنار گذاشته است.
golab
پیغمبر اکرم در باب قرآن فرمود: اَلْقرْآنُ یجْری کما یجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ قرآن جریان دارد همان‌طور که خورشید و ماه جریان دارند. یعنی همان‌گونه که ماه و خورشید در یک جا ثابت نیستند که فقط بر یک سرزمین معین بتابند و از آن سرزمین تجاوز نکنند، قرآن کتابی نیست که مال مردم معینی باشد، از مختصات یک ملت نیست بلکه دائما در حال طلوع کردن است. اگر مردمی از قرآن رو برگرداندند، خیال نکنید قرآن از بین رفت؛ اقوام دیگری در دنیا خواهند بود که خیلی بهتر و بیشتر از آنها قرآن را استقبال می‌کنند.
golab
همان‌طور که قوانین دنیا، قوانین زندگی بشر بر دو قسم است: ثابت و متغیر، شخصیتهای انسانی هم همین‌طورند؛ یعنی بعضی از افراد، بعضی از شخصیتها شخصیت همه زمانها هستند، مرد همه زمانها هستند، چهره‌هایی هستند که در تمام زمانها درخشانند، هیچ زمانی نمی‌تواند آنها را کهنه و منسوخ کند. ولی بعضی از چهره‌ها مربوط به یک زمان و دوره خاصی است. تا آن دوره هست، چهره هم درخشندگی دارد، افراد را به دنبال خود می‌کشاند، در دوره خودش از آن کار ساخته است، ولی وقتی که اوضاع عوض شد بکلی آن شخصیت از آنچه که هست سقوط می‌کند، مردم نسبت به او یک برودت و سردی نشان می‌دهند.
golab
عرض شد به طور کلی قوانین اصلی و قوانین فطری که اصول هستند، ثابت و لایتغیرند ولی یک سلسله قوانین هستند که مربوط به اوضاع و احوال و شرایط و محیط و زمان و مکان‌اند که فرع و شاخه می‌باشند. این فرعها و شاخه‌ها متغیرند. در مقام مثال، کل قوانین مانند یک درخت است. درخت ریشه دارد، تنه دارد، شاخه دارد، شاخه‌های کوچک دارد، برگ دارد. ریشه و تنه درخت که اساس درخت را تشکیل می‌دهد، سالهای سال دوام دارد اما برگ هرسالی اختصاص به همان سال دارد و برای سال دیگر باقی نمی‌ماند. این، تنه و ریشه است که هر سال این برگها را نتیجه می‌دهد.
golab
بنابراین، خود دستورهای دین آنچنان شکلهای مختلف دارد که انسان حیرت می‌کند. این برای آن است که مصلحتها فرق می‌کند و همان حساب اهمّ و مهم است. می‌گوید در سفر که می‌روی نمازت را شکسته بخوان، روزه هم نگیر. قرآن می‌فرماید: وَ مَنْ کانَ مَریضا اَوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ اَیامٍ اُخَرَ هرکه مریض یا در سفر است نباید روزه بگیرد، بگذارد برای روزهای بعد. چرا؟ خود آیه دلیلش را می‌گوید: یریدُ اللّه‌ُ بِکمُ الْیسْرَ وَ لایریدُ بِکمُ الْعُسْرَ خدا در تکالیفی که برای شما معین می‌کند، آسانی و سهولت را می‌خواهد نه سختی. این شریعت، شریعت سهله و سمحه است.
golab
چند سال پیش مرد عالمی بود که البته در عتبات سکونت داشت و چون مریض شده بود به تهران آمده بود. چشم او را عمل جراحی کرده بودند و عمل هم با موفقیت انجام یافته بود. اطبا او را از شستشو منع کرده بودند. ولی او آدمی بود که حالت یکدندگی داشت، می‌گفت: اطبا نمی‌فهمند، فقط جراحی را که آن هم از نوع خیاطت و دوزندگی است می‌فهمند، دیگر هیچ چیز نمی‌فهمند. پس از چندی بدون اجازه طبیب به قم رفت و در آنجا به یکی از حمامها رفت و داخل خزینه کثیف آن شد و به همین جهت چشم او چرک کرد و بالاخره بکلی کور شد. آیا این آدم مطابق دستور اسلام عمل کرد یا برخلاف دستور اسلام؟ البته برخلاف دستور اسلام. اسلام می‌گوید وقتی وضو برایت خطر دارد باید تیمم کنی، اگر وضو بگیری اصلاً نمازت باطل است. اگر اطبا گفته باشند که روزه برایت ضرر دارد یا خوف ضرر داشته باشی، نمی‌توانی بگویی مگر چطور می‌شود که من در این ایام احیاء روزه بگیرم، چون اگر روزه بگیری اصلاً روزه‌ات باطل است، بعد هم باید قضای آن را بگیری.
golab
ما وقتی که به متن دین اسلام نگاه می‌کنیم می‌بینیم به دستورهایی که صریحا از خود دین رسیده است، در شرایط مختلف شکلهای مختلف داده است، آنهم با چه سهولتی! مثلاً به ما می‌گوید نماز بخوانید، روزه بگیرید. برای نماز وضو بگیرید، غسل بکنید. تمام، دستورهای مؤکد و واجب. اما می‌گوید اگر مریضی و نمی‌توانی ایستاده نماز بخوانی، نشسته نماز بخوان. اگر بگویی اینقدر مریضم که نمی‌توانم نشسته بخوانم می‌گوید همان‌طور خوابیده بخوان، اصلاً نماز تو در اینجا همین است که فقط ذکرها را بگویی. اگر طبیب گفته باشد حرف هم نباید بزنی، می‌گوید باید با ایماء و اشاره بخوانی. اینجا دیگر جای لجاجت و یکدنگی نیست.
golab
وَ اَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیلِ تُرْهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللّه‌ِ وَ عَدُوَّکمْ. دستوری با کمال صراحت بیان شده، هدف این دستور هم ذکر گردیده است. اسلام دین «نیرومندی» است. خارجیها هم این را قبول دارند. ویل دورانت گفته است: هیچ دینی به اندازه اسلام پیروان خودش را به نیرومندی دعوت نکرده است.
minoo_tt
ویل دورانت در تاریخ تمدن می‌گوید: تمدنی شگفت‌انگیزتر از تمدن اسلامی وجود ندارد.
minoo_tt
ولی بدانید که به غلط می‌گوییم عصر عصر علم است، به غلط می‌گوییم عصر عصر عقل است، به غلط می‌گوییم عصر عصر فکر است؛ برای اینکه در این عصر، عقل آزادی ندارد، علم و فکر آزادی ندارد، هنوز دنیا دنیای شهوت است، هنوز دنیا دنیای جاه‌طلبی است.
minoo_tt
ما در اینجا می‌توانیم هروئین را محصول پیشرفت زمان بدانیم و بگوییم این ماده محصول قرن است، به نام مقتضیات زمان و پیشرفت زمان باید هروئین بکشیم؟!
|قافیه باران|
غرض این جهت است که یکی از چیزهایی که یک مسلمان نباید تحت تأثیر آن قرار بگیرد، موضوع «پسند» است. علی علیه‌السلام فرمود: لاتَسْتَوْحِشوا فی طَریقِ الْهُدی لِقِلَّةِ اَهْلِهِ اگر راه حق را پیدا کردید، از اینکه در اقلیت هستید هرگز وحشت نکنید، یعنی شخصیت داشته باشید. اکثر، همین بی‌شخصیتی، پدر افراد بشر را درآورده است. همینکه ملتی خودشان را در اقلیت دیدند و دیدند اکثریت یک پسندی دارند، کاری را انجام می‌دهند. به خودش جرأت نمی‌دهد که ممکن است اکثریت اشتباه کرده باشد و اقلیت اشتباه نکرده باشد.
ali yazdii
انسان تا حدودی خالق زمان خویش است و حیوان صددرصد مخلوق زمان خویش است.
ali yazdii
مصلح علیه زمان قیام می‌کند، مرتجع هم علیه زمان قیام می‌کند، با این تفاوت که مرتجع به کسی می‌گویند که علیه پیشرفت زمان قیام می‌کند و مصلح به کسی می‌گویند که علیه فساد و انحراف زمان قیام می‌کند. هر دو علیه زمان خودشان قیام می‌کنند. ما سید جمال‌الدین اسدآبادی را مصلح می‌شماریم و همه دنیا او را مصلح می‌شمارند. او علیه اوضاع زمان خودش قیام کرده بود، یعنی با آنچه که در زمان خودش وجود داشت هماهنگی نمی‌کرد. پس چرا به او مصلح می‌گوییم؟ برای اینکه این اصل را قبول نکرده‌ایم که هرچه که در زمان باشد خوب است، هرچه که اکثریت بر آن باشند خوب است. می‌گوییم در زمان او یک سلسله مفاسد و انحرافات وجود داشت که او علیه آنها قیام کرد.
صادق
پس ملت ایران رشد خودش را در این جهت که اگر حقیقتی را ببیند ولو از خارج باشد آن را می‌پذیرد، ثابت کرده است (همان‌طور که اسلام را پذیرفت) و اگر باطلی را ببیند ولو از میان ملت خودش باشد زیر بارش نمی‌رود. این، نشانه رشد این ملت است.
golab
بعد می‌گوید: ایرانیان هزارساله که کور نبودند، از یک طرف قرآن را می‌دیدند و از طرف دیگر کتاب زردشت را؛ مشاهده می‌کردند که ایندو قابل مقایسه نیستند، قهرا قرآن را انتخاب می‌کردند. این خودش دلیل بر رشد ملت ایران است، دلیل بر این است که ملت ایران در عین اینکه به ملیت خودش علاقه‌مند بوده است ولی تعصب ملی چشم او را هرگز کور نکرده است، یعنی به خاطر تعصبات ملی پا روی حقیقت نمی‌گذاشتند. مسلّم از جنبه ملیت، ملت ایران با ملت عرب خوب نبودند. معلوم است دو ملت و دو نژاد بودند. این، طبیعت بشر است. ما می‌بینیم مردم دو قریه نسبت به ده خودشان تعصب دارند، مردم دو شهر نسبت به شهرهای خودشان تعصب دارند، مردم دو کشور هم نسبت به کشور خودشان تعصب دارند. این خاصیت بشر است و این را نمی‌شود بکلی از بشر گرفت مگر در مورد افراد معدودی. بعضی از ملل، این تعصبات چشم آنها را کور می‌کند، یعنی آنقدر تعصب دارند که وقتی در مقابل حقیقت قرار می‌گیرند به آن پشت می‌کنند. ولی بعضی دیگر از ملل در عین حال، تعصبْ آنها را کور و کر نمی‌کند. این، فخر ملت ایران است که تعصب او را کور و کر نکرد. نگفت چون قرآن از میان ملت ما بر نخاسته است، هرچه هم خوب باشد آن را نمی‌خواهیم، بلکه گفت خوب را باید گرفت.
golab
حرف دیگری که این مرد می‌گوید راجع به زردشت است. می‌گوید: چطور شد اسلام که آمد، دین زردشت منسوخ شد و حتی الفبای پهلوی رفت و الفبای عربی جای آن را گرفت؟ باز می‌گوید: بعضی از مستشرقین شاید در اینجا بخواهند زور را مستمسک قرار بدهند ولی تاریخ نشان می‌دهد که ملت ایران دین زردشت را از روی رضا و رغبت رها کرد و با کمال رغبت دین اسلام را انتخاب نمود. بعد می‌گوید: حقیقت هم این است. ما که یک نفر خارجی هستیم و نه مسلمانیم نه زردشتی، وقتی قرآن را جلویمان بگذاریم، کتاب زند و پازند را، آثار زردشت را هم که می‌گویند مال زردشت است (و الاّ زردشت آثار قطعی ندارد) جلویمان بگذاریم، می‌بینیم اصلاً با قرآن طرف نسبت نیست. اساسا قرآن یک کتاب زنده است. امروز هم یک کتاب زنده است و انسان خودش را از آن بی‌نیاز نمی‌بیند. اما آثار زردشت چیزی نیست که قابل مطالعه باشد.
golab
منظورشان این است که دو قرن اول اسلام از نظر ایران، دو قرن سکوت و خاموشی بوده است؛ یعنی ایرانی اسلام را به طوع و رغبت نپذیرفت، زور سیاسی بود که بر آنها تحمیل شده بود و تا وقتی که از خود پادشاهی نداشتند در سکوت و خاموشی بسر می‌بردند. این حرف سرجان ملکم انگلیسی است، که در ایران همین حرف را به صورت کتابی درآوردند و اسمش را دو قرن سکوت گذاشتند و در آن کتاب تا توانستند به اسلام حمله کردند. این حرف را یک انگلیسی گفته است، بعد انگلیسی دیگر فاضلتر گفته است که این اشتباه است، ولی خود ایرانیها این حرف را رها نمی‌کنند. ادوارد براون می‌گوید: ولی من کوشش می‌کنم این اشتباه را مرتکب نشوم، برای اینکه اگر ما به تاریخ ایران مراجعه کنیم می‌بینیم به اندازه‌ای که ایرانی در آن دو قرن نشاط و فعالیت داشته است هیچ ملتی در تاریخش نداشته است. این، دو قرن سکوت نیست، دو قرن نشاط است، دو قرن فعالیت است. و راستی این‌طور است. اگر شما تمام دوره ساسانیان حتی قبل از ساسانیان را در نظر بگیرید، همان دوره‌ای که ایران از نظر سیاسی و نظامی در اوج عظمت بوده و با دولت روم رقابت می‌کرده است، می‌بینید ایرانی در تمام این دوره به اندازه نیمی از آن دویست سال دانشمند نداشته است.
golab

حجم

۲۵۰٫۶ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۶۸ صفحه

حجم

۲۵۰٫۶ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۶۸ صفحه

قیمت:
۴۴,۰۰۰
۱۷,۶۰۰
۶۰%
تومان