بریدههایی از کتاب رشد
۴٫۵
(۲۸۲)
عصرها مقدس هستند به دلیل سوگندی که خدا یاد میکند. این سوگند به ما درس میدهد که عصرها و زمانهها مقصر نیستند. این انسان است که خسارت را میپذیرد. این انسان است که سرمایههایش را به جریان نمیاندازد، از فکرش، از عقل و میزان سنجش و ترازویش، برای خودش استفاده نمیکند. به یک لیوان آب بیش از خودش فکر میکند، به دخل و خرج مغازهاش بیش از خودش میاندیشد. این انسان است که خودش را گم میکند و در غفلتها و جهالتها، خودش را به کم میفروشد.
Hakime Zare
ما بدون رسیدن به معنا و مقصود، به کلمهها و لفظها رسیدهایم و با الفاظ خالی اُنس گرفتهایم و آنها را در برخوردها به رخ یکدیگر کشیدهایم...
نیکی سادات
ما بازیچه شتابها هستیم، مگر هنگامی که از پیش طرحی داشته باشیم و با حساب احتمالات آماده شده باشیم و خط آخر را خوانده باشیم.
در این هنگام، این ماییم که چشم به راه حادثهها هستیم و با سازمان و تنظیم خویش به حادثهها نظام دادهایم و سازمان بخشیدهایم.
دلهایی که سازمان گرفتهاند... دیگر بازیچه حادثهها نمیشوند و بحران نمیبینند.
نیکی سادات
و ما هم آفریده شتابها هستیم و فرزند حادثهها.
و این است که از قرآن بهره نمیگیریم ... چون خدای قرآن، نه با شتاب، که در جای خود آیهها را نشان میدهد... و از شتاب ما شتابی نمیگیرد...
حُسنیه'
در راه، درگیریهایی هست که به تنهایی نمیتوان با آنها روبهرو شد.
Abdul_mahdi
عشق به حق و ایمان به او تمام سرمایهها را به جریان میاندازد و تمام استعدادهای ما را به کار میکشد. به چه کاری؟ این کارها با نظر معشوق بستگی دارد. عاشق، چشم به فرمان معشوق است، اگر او صالح باشد و صالح بخواهد، عاشق، صالح میشود و صالح میآورد. هنگامی که عشقی در سینه نشست و معشوق در دل خیمه زد، ناچار خواستههای این معشوق، عاشق را حرکت میدهد و این است که اعمال عاشق با خواستهای معشوق وابستگی دارد. هنگامی که خواستههای معشوق، صالح باشد، کارهای عاشق به صلاح میگراید.
Abdul_mahdi
انسان به خاطر معشوق میدود، هر چقدر معشوق عظیمتر و ارزندهتر باشد ناچار حرکت و کوششاش و در نتیجه سود او زیادتر خواهد شد.
Abdul_mahdi
تمام الماسها و نفتها و طلاها و نقرهها و تمام زمین و حتی تمام بهشت قیمت یک لحظه ما نیست. ما در یک لحظه میتوانیم بیش از زمین و بیش از بهشت به دست بیاوریم. میتوانیم به رضوان و لقا دست بیابیم، که: «رِضْوانٌ مِنَ اَللّهِ اَکبَرُ اما در یک عمر به پشیزی قانع شدهایم و خوشحال هم هستیم.
Abdul_mahdi
دلهایی که بر اساس اهمیت حادثهها، کارها را ردهبندی کردهاند... در حالی که هزار کار دارند، بیش از یک گرفتاری برایشان نیست؛ چون در یک لحظه، گرفتاری ما فقط مربوط به آن کار و آن حادثهای است که اهمیت زیادتری دارد و ضرورت بیشتری. اگر تمام کارها را انجام بدهیم و این یک کار بماند، کاری انجام ندادهایم و بار خود را نگذاشتهایم و اگر آن یک کار را، فقط همان را، بیاوریم دیگر حرفی برای ما نیست و بازخواستی نیست. و همین است که دیگر سیل حادثهها و انبوه کارها، ما را خُرد نمیکند و به بازی نمیگیرد.
Abdul_mahdi
انسان سرمایههایی دارد. در فاصله تولد و مرگ بر روی این سرمایهها تجارتهایی انجام میدهد.
و این سرمایه را در بازارها و تیمچههایی به جریان میاندازد. ناچار باید بهترین بازار و بهترین خریدار را بشناسد و بهترین میدان سودآفرین را جولانگاه خود بسازد و از تجارتهای خسارتبار بگریزد «تا سرمایههایش رشد کنند و توشه بینهایت راهی را که در پیش دارد فراهم سازد».
کاربر ۸۴۷۶۹۹۵
رشد در برابر خسر است و کمال در برابر نقص.
آنچه که به اوج خویش رسید؛ مثلاً قدرت بازوها، قدرت فکری، قدرت عقلی، قدرت روحی ووو هنگامی که به اوج خود رسیدند و از نقصها رها شدند، تازه همینها همراه یکی از دو حالت رشد و یا خسر هستند. اگر با دستم و قدرت بازویم در جهت عالیتر کار کنم، رشد کردهام وگرنه خسارت دیدهام و باختهام.
کاربر ۸۴۷۶۹۹۵
انسانی که در دو بُعد ماده و اخلاق شکل گرفته و به تکامل رسیده، اما جهت ندارد و راه ندارد، به بنبست و عبث و پوچی عمیقتری گرفتار خواهد شد
40223943
انسانی که در دو بُعد ماده و اخلاق شکل گرفته و به تکامل رسیده، اما جهت ندارد و راه ندارد، به بنبست و عبث و پوچی عمیقتری گرفتار خواهد شد
40223943
مؤمن نمیتواند بیتفاوت و یا سازشگر بماند. سازشگری و بیتفاوتی با ایمان و بالاتر، با توحید نمیسازد.
کاربر ۵۸۲۱۵۰۲
کسانی که میخواهند دیگری را به راهی و به تفکراتی و به مطالعاتی وادار کنند، ناچارند که زودتر زمینهها را فراهم سازند و تشنگی را در طرف بریزند و تنور را داغ کنند و سپس نان بچسبانند و مطالبی و کتابهایی را در دسترس بگذارند.
کاربر ۸۴۷۶۹۹۵
انسان بینهایت سرمایه دارد و بینهایت راه دارد و فقط هفتاد سال وقت برای تجارت، آن هم، نصفش خوراک و پوشاک و مسکن و نصفش مقدمات اینها، وای به روزی که بقیهاش هم بشود صرف نمایش دادن اینها که دیگر سرمایهها از دست رفتهاند یا راکد ماندهاند و احتکار شدهاند و یا از دست رفتهاند و زیان شدهاند.
هستی ۶۸
اگر انسان در کنار این حادثهها با تدبیر و تقدیر و تنظیمی همراه میگردید؛ تدبیری در رهبری و تقدیری در طرحریزی و تنظیمی در عمل، هیچگاه محکوم حادثهها و اسیر شتابها نمیماند و حدود را در هم نمیریخت و اندازهها را ندیده نمیگرفت و هر کلمه و هر فکر و هر گام را در هر جایی نمیگذاشت.
کاربر ۲۹۳۵۲۱۴
برای شناخت اینکه برای چه هستم، باید بدانم با چه چیزهایی هستم. از وسائلی که در یک اتاق هست میتوان کشف کرد که این اتاق برای چیست و برای چه آفریده شده. از استعدادها و نیروهای انسان هم میتوان کشف کرد که او برای چیست و برای چه آفریده شده است.
'ho3in | ح
برای شناخت اینکه برای چه هستم، باید بدانم با چه چیزهایی هستم. از وسائلی که در یک اتاق هست میتوان کشف کرد که این اتاق برای چیست و برای چه آفریده شده. از استعدادها و نیروهای انسان هم میتوان کشف کرد که او برای چیست و برای چه آفریده شده است.
'ho3in | ح
انسان با این همه سرمایه در تمام دورهها در خسارت مدفون است، چرا؟ چون سرمایههایش رشدی نکرده و سودی نیاورده است. درست است که به ثروت، که به قدرت، که به علم رسیده است، درست است که اینها زیاد شدهاند، اما خود انسان کم شده و اسیر شده و اسارتش علامت حقارت است.
کاربر ۵۸۲۱۵۰۲
حجم
۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان