بریدههایی از کتاب نامه های بلوغ
۴٫۶
(۱۰۳)
بفهمم که برای رفتن، دو پای شکر و صبر را دارم. شکر، در هنگام دارایی و توانایی و صبر، در هنگام فقر و عجز؛ فقر دنیا و عجز انسان. و رضا و خوشنودی، در هر دو حال؛ که این زندگی پاک و طیب است.
takhtary
و ایمان به انسان و ارزشهای او، ایمان به خدا و غیب و یوم الآخر و وحی را بارور میسازد.
meraj
عصمت از کششها و جذبههای دنیا، معیار و میزان شیعه در امامت و طرح حکومت است.
meraj
مردم نمیتوانند خلیفهی خدا و رسول را معین کنند. همانطور که رسالت به اختیار مردم نبود، امامت هم به اختیار آنها نیست. آنها به دلها آگاهی ندارند و از فردا بیخبرند. و این خداست که با توجّه به عامل امتحان و آزمایش، رسولان و امامان را انتخاب میکند.
meraj
عمل بهخاطر خدا، مزدش پیش از عمل داده میشود.
m
خدایا مرا به مرکزها و ریشههای اضطرار و بیچارگیم واقف کن؛
meraj
تو خودت را با تأثیری که از هر چیز احساس میکنی، اندازه بگیر و مقایسه کن، که این چیز، ارزش این تأثیر را داشته و یا جهل و غفلت تو، او را بزرگ کرده است.
کاربر ۶۳۱۹۷۵
سازمان با اهداف و مبانی، با مرامنامهاش؛ و شخص با نیت وانگیزهاش؛ و عمل، با سنّتها و حدود محاسبه میشوند. ممکن است مرامنامهی یک حزب خوب باشد، ولی شخص فاسد باشد و ممکن است یک شخص خوب باشد، ولی سازمان و حزبش بیاساس. و همینطور ممکن است نیت شخص خوب باشد، ولی عملش باطل و یا عملش درست باشد و نیتش فاسد. اینطور نیست که خوبی و بدی عمل، دلیل خوبی و بدی شخص و یا حزب و سازمانی باشد.
Captain
بینات؛ یعنی آنچه خودش روشن است و روشن کنندهی دیگری هم هست. بینات، آن هدایتی است که وضع تو و جهان را، رابطهی تو و جهان را و مقصد تو و جهان را روشن مینماید.
کتاب؛ یعنی دستورها، نوشتهها، فریضهها و آداب و احکام، در این حرکت و در این رابطهها.
میزان؛ یعنی معیاری که در انتخاب مقصد و انتخاب مکتب و در انتخاب عمل، تو را راهنما باشد و در هنگام تزاحم و درگیری، تکالیف و فرایض و وضع تو را مشخص نماید.
Captain
سعی کن با آنچه یافتهای زندگی کنی و با شکر، باعث زیادی نعمت معرفت خود گردی؛ چون در حدیث است: «مَنْ عَمِلَ بِما یعْلَمُ، عَلَّمَهُ اللّه ما لَمْ یکنْ یعْلَم»؛ کسی که به آنچه آموخته، عمل کند، خدا به او، آنچه را که نمیتوانست بیاموزد، میآموزاند.
takhtary
نکتهی دوازدهم، اینکه سالک نمیتواند این فرزندان مستقل را به خود ببندد و در کنار خود انبار کند، که اینها مجبور باشند به او دعوت کنند و بر سر سفرهی وابستگی او دراز بکشند.
takhtary
نکتهی یازدهم، اینکه زیادی فرزندان تربیتی تو، نباید به ولنگاری و سهلانگاری منتهی شود. نباید مولودهای تو، گرفتار آفتها و امراض شوند و پیش از بلوغ بمیرند. تو باید فرزندانت را به بلوغ عقلی و قلبی و علمی برسانی و آنها را تا این سطح استقلال محافظ باشی.
takhtary
نکتهی دهم، اینکه این نرمش و تحمّل و مدارا، باعث باروری و تولید و سازندگی بسیار میشود، که امیرالمؤمنین میفرماید: «مَنْ لانَ عُودُهُ کثُفَتْ أَغْصانُهُ»؛ کسی که چوب سبز و نرم پیدا کند، برگ وبارش زیاد میشود.
takhtary
و نکتهی نهم، اینکه رحمت و حرص در سالک، مدارا و تحمّلی را پایه میگذارد و همچون رسول، خُلق عظیم و وسعت صدر را به دنبال میآورد. و تو که نمیتوانی مردم را در وسعت ثروت خویش مهمان کنی، باید توانا باشی که آنها را در وسعت اخلاق خودت، به ضیافت بخوانی.
takhtary
نکتهی هشتم، اینکه با این همه رنج، آنچنان رحمتی در دل سالک میجوشد، که حرص بر مؤمنین و رأفت و رحمت بر آنها را به اوج میرساند، که در آخر سورهی توبه آمده است:
«لَقَدْ جائَکم رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکم عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَری صٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤمنِین رَؤُفٌ رَحیمٌ»
takhtary
نکتهی هفتم، در همین رحمت و محبّت است، که عامل بازگشت سالک به سوی مردم میشود؛ و تویی که از جام محبوب مست و مدهوش هستی، دوباره به کوچههای مکه بازمیگردی و بر سر سنگها و چوبها وبتها، با خلق لجوج، دست به گریبان میشوی.
takhtary
نکتهی ششم، اینکه با تکیه بر حق، تجلّی قدرتی را میبینی که میخواهی؛ «چرخ را بر هم زنی ار غیر مرادت گردد». و میخواهی تا طرح دیگری بیندازی و به گفتهی مولوی:
«باز آمدم چون ماه نو تا قفل زندان بشکنم».
میخواهی و احساس میکنی، که میتوانی تا بر تمامی هستی حکومت کنی و تمام نظامها را بشکنی.
این اتّصال روحی، چنین قدرتی را به تو میدهد؛ ولی اگر قُرب تو جامع باشد، همراه این قدرت، به حکمت حق و به رحمت حق هم میرسی.
takhtary
نکتهی پنجم، اینکه همراه این عنایات، از لذّت معرفت و عشق و عمل خویش هم فارغ شوی و به عبودیت روی بیاوری، که حقیقت ربوبیت، در آن است.
takhtary
نکتهی چهارم، به دنبال همین مرحله مطرح میشود، که درک اضطرار و فهم عجز سالک است؛ که سیدالشّهدا در سرزمین عرفه میفرمود:
«اِلهی اَوْقِفْن ی عَلی مَراکزِ اِضْطِراری»؛ خدایا، مرا به ریشهها و مرکزهای بیچارگیام واقف کن.
من بر عجز خودم واقف شوم، که سالک، حتّی هنگام عجز، مأیوس نیست و با فضل حق، سالک است.
takhtary
نکتهی سوم در سلوک، این که رزق سالکی که بر حق تکیه دارد، «مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِب» عنایت میشود؛ چون آنجا که تو از ممرّ معینی و شخص معینی رزق بگیری، به او وابسته میشوی و بر او تکیه میکنی. این از الطاف پنهان حقّ است که میفرماید: «مَنْ یتَّقِ اللّهَ یجْعَلْ لَهُ مُخْرَجآ وَیرزُقْهُ مِنْ حَیثُ لایحْتَسِبُ. وَمَنْ یتَوَکلْ عَلی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ انَّ اللّهَ بالِغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَاللّهُ لِکلِّ شَیءٍ قَدْرآ»
takhtary
حجم
۱۸۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۱۸۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان