بریدههایی از کتاب نامه های بلوغ
۴٫۶
(۱۰۳)
محدودیت در هدف، باعث رنج است؛ با حرکت مستمرّ انسان نمیسازد.
محدودیت در عمل، باعث رنج است؛ با نیاز مستمرّ انسان نمیسازد.
محدودیت در وجود، باعث رنج است؛ رکود عامل گندیدن است.
محدودیت در محیط، باعث رنج است؛ هیچ جوجهای در پوست خود نمیگنجد. دنیای بزرگ، برای انسانی که رشد کرده و فائز شده و سر برآورده و از خوض و فرو رفتن نجات یافته، تنگ است. این دنیا، مثل شکم مادر برای بچه است. بچه نمیتواند در همان دنیای رحم بماند و ادامهی خود را رها کند.
mh.ranjbari
یکدسته با جدیت و کار و کوشش، این درد و تنهایی را درمان میکنند و سرشار میشوند.
یکدسته با غصّه و اندوه، زندگی میگذرانند.
یکدسته هم با شهامت، خودکشی میکنند.
یکدسته هم بیخیالی و عیاشی را، راه چاره میدانند.
یکدسته هم مستی و بیخبری و تخدیر را پناهگاه میگیرند.
mh.ranjbari
دنیا، دنیای درد و رنج است. و این درد، مخصوص بینوا و یا دارا نیست. درد زن و مرد نیست، طوبی و اسماعیل و کمال نمیشناسد. شاهزاده و شاه و عیاش و عابد، برایش فرق نمیکند. دنیا، دنیای چهار فصل؛ دنیا، دنیای حرکت است. و معنای حرکت، جدایی و برخورد است؛ از دوستها جدا میشوی و با بیگانهها برخورد میکنی. این هر دو، سخت است.
mh.ranjbari
در این دنیای بیآرام، نمیتوان نشست. نمیتوان مغرور و مأیوس بود. آنها که شب و روز را و بهار و پاییز را مقصد گرفتهاند، هر دو به پوچی میرسند. و آنها که حرکت را و کوچ را و رحیل را فهیمدهاند و بانگ رحیل را شنیدهاند، آمادهاند و بهرهبردار. اینها در رنج، راحت هستند و دیگر به انتظار موقعیتهای خوب نیستند؛ که فهمیدهاند باید در هر موقعیت، کاری کرد و بهرهای برداشت. بهجای موقعیت و امکانات، به موضعگیریهای مناسب روی آوردند.
mh.ranjbari
تو هنوز از میان سطلهای زباله، نانهای خشک را بیرون نکشیدهای. و با گربهها در آخر شب، بر سر نان چرب کبابیها، درگیر نشدهای. تو هنوز پوست خیار و ته ماندهی میوهها را از روی زمین و کنار کوچه، آنهم با سرعت و دقّت، که کسی تو را نبیند، جمع نکردهای. تو هنوز لباس پینهدار نپوشیدهای. و هنوز وصلههای بزرگ را با دستهای کوچک و چادر کهنهات پنهان نکردهای. تو هنوز به خاطر دستهای کثیف و پای برهنه و کفشهای پاره، نگاه تحقیرآمیزی را بر خود نخریدهای؛ و این است که معنای غصّه و رنج را نمیفهمی و بار مشکلات و مسؤولیتها را نمیشناسی. و تنهایی و بیکسی را درک نمیکنی؛ که لذّتِ انسِ حقّ و پناه حقّ و محبّت حقّ را بفهمی و حتّی با سختیها راحت باشی و با رنجها راحت و در توفانها آرام.
mh.ranjbari
کسی که به آنچه آموخته، عمل کند، خدا به او، آنچه را که نمیتوانست بیاموزد، میآموزاند.
mh.ranjbari
این حلم است که تمامی درهای جهل را میبندد، نه علم.
f.r
در دعای ماه رمضان هست: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُک لی حِلْمآ یسُدُّ عَنّی بابَ الْجَهْل». میگوید: از تو حلمی میخواهم که درهای نادانی را به رویم ببندد. نمیگوید: «اَسْئَلُک عِلْمآ»، از علم سخن نمیگوید، با این که طبیعیتر در برابر جهل، علم بود که درهای نادانی را ببندد، ولی آدمی، با این که میداند، در هنگام شتاب، به چالهها و چاهها گرفتار میشود و با کوری شهوت و غضب، در چاه میافتد. و آنجا که نمیداند، ولی با دقّت و توجّه گام برمیدارد، از چالههای مجهول و کمینهای پنهان هم باخبر میشود و میرهد. پس این حلم است که تمامی درهای جهل را میبندد، نه علم.
f.r
این علم و این عقل، اگر با حلم و شکیبایی همراه بشود، رهایی و بهرهمندی قطعی است.
f.r
آنچه که من را شتاب میداد و بیقرار میساخت، شاید این احساس تنگی وقت و دوری راه بوده و شاید اضطرار و ضرورت و جدال و مبارزه با دستههای مختلف فکری
mh.ranjbari
در برابر حادثه، جوش میآورید و عمل میکنید تا آرام شوید؛ نه اینکه آرام باشید و عمل کنید تا سازنده و مؤثّر باشید.
mh.ranjbari
اگر تو نقطه ضعفهای خودت را پر نکنی و به نقطه ضعفهای طرف مقابل آگاه نباشی، تو در دست آنها هستی و از نقطه ضعفهای تو استفاده میکنند و تسخیرت مینمایند و تغییرت میدهند.
mh.ranjbari
اگر مقداری پول داری، به آنکسی بده که مفیدتر و یا نیازمندتر و یا بیظرفیتتر است. و اگر مقداری وقت داری، در راه کسی خرج کن که مندوحه و علیالبدل ندارد
mh.ranjbari
هرگاه به من دو کار روی میآورد، به آن میپرداختم که برای خدا محبوبتر بود. و اگر برابر بودند، به آن مشغول میشدم که بر من سنگینتر و مشکلتر بود
mh.ranjbari
و رزق عقل، معرفت؛ و رزق قلب، اطاعت؛ و رزق روح، قرب و انس
mh.ranjbari
موقعیتها مهم نیستند و شرایط مهم نیستند؛ وضعیت ما و طرز برخورد ما، اهمیت دارد؛ چون برخورد خوب، میتواند در شرایط بد، کارگشا باشد.
mh.ranjbari
زندگی سخت نیست، اگر بتوانیم با سختیها راحت باشیم و از رنجها بهره برداریم
mh.ranjbari
خدا اراده کرده و میخواهد که ما راحت باشیم؛ «یریدُاللّهُ بِکمُ الْیسْرَ». و این یسر، یسر وجود ماست، نه یسر کارها وامور؛ چون کارها برای کسانی راحت میشود که وجودشان راحت شده باشد. فراغت برای کسانی است که به وسعت قلب و سعهی صدر رسیده باشند
mh.ranjbari
کسی که خودش را باور نکرده، مثل انسانی میماند که به روزی پنج ریال قانع است و خیال میکند که شقّالقمر کرده اما همین که ارزش خودش را فهمید، میبینی که آرام نمیگیرد، حتّی هجرت میکند و به آنجایی روی میآورد که حقوقش را بگیرد.
mh.ranjbari
این نقطهضعفها، در عمل شکل میگیرد؛ بهخاطر تحقیرها و فرصت ندادنها و یا توبیخهای سنگین، انسان از عمل میگریزد و مسؤولیت نمیپذیرد.
بهخاطر جهل به مراد و ارزشهای آن، گرفتار ضعف اراده و تردّد و تحیر میشود. انسان بهخاطر ضعفها در معرفت و در محبّت و انگیزه، به ناتوانی میرسد. همانطور که با تعارض انگیزهها و عشقها، گرفتار و متوقف میشود.
f.r
حجم
۱۸۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۱۸۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان