بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نامه های بلوغ | صفحه ۱۱ | طاقچه
کتاب نامه های بلوغ اثر علی صفایی حائری

بریده‌هایی از کتاب نامه های بلوغ

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۱۰۳ رأی
۴٫۶
(۱۰۳)
این علم و این عقل، اگر با حلم و شکیبایی همراه بشود، رهایی و بهره‌مندی قطعی است. در دعای ماه رمضان هست: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُک لی حِلْمآ یسُدُّ عَنّی بابَ الْجَهْل». می‌گوید: از تو حلمی می‌خواهم که درهای نادانی را به رویم ببندد. نمی‌گوید: «اَسْئَلُک عِلْمآ»، از علم سخن نمی‌گوید، با این که طبیعی‌تر در برابر جهل، علم بود که درهای نادانی را ببندد، ولی آدمی، با این که می‌داند، در هنگام شتاب، به چاله‌ها و چاه‌ها گرفتار می‌شود و با کوری شهوت و غضب، در چاه می‌افتد. و آن‌جا که نمی‌داند، ولی با دقّت و توجّه گام برمی‌دارد، از چاله‌های مجهول و کمین‌های پنهان هم باخبر می‌شود و می‌رهد. پس این حلم است که تمامی درهای جهل را می‌بندد، نه علم.
میرزایی
امّا اگر خوبی را بخواهی و حرکت را و هجرت را، این بلاءها، هدیه‌های بزرگی خواهند بود، که ضعف‌های تو را به تو نشان می‌دهند و وابستگی‌های تو را می‌شکنند. و هر بلاء، این نعمت را داراست: نشان دادن ضعف و رهانیدن از اسارت و وابستگی. و همین است که عارف در برابر بلاء، شاکر است، نه صابر. در زیارت عاشورا می‌خوانی: «اَللّهُمَّ لَک الْحَمْدُ حَمْدَ الْشاکرینَ لَک عَلی مُصابِهِمْ»؛ خدایا تو را سپاس می‌گویم؛ سپاس آن‌هایی که در مصیبت‌ها شاکر بودند، نه صابر؛ بهره بردار بودند، نه شکیبا.
میرزایی
«اِلهی اَوْقِفْن ی عَلی مَراکزِ اِضْطِراری»؛ خدایا، مرا به ریشه‌ها و مرکزهای بیچارگی‌ام واقف کن.
میرزایی
آن‌ها که شب و روز را و بهار و پاییز را مقصد گرفته‌اند، هر دو به پوچی می‌رسند. و آن‌ها که حرکت را و کوچ را و رحیل را فهیمده‌اند و بانگ رحیل را شنیده‌اند، آماده‌اند و بهره‌بردار. این‌ها در رنج، راحت هستند و دیگر به انتظار موقعیت‌های خوب نیستند؛ که فهمیده‌اند باید در هر موقعیت، کاری کرد و بهره‌ای برداشت. به‌جای موقعیت و امکانات، به موضع‌گیری‌های مناسب روی آوردند.
دچآر
تو یک بار از مادر متولّد شدی و این بار باید از خودت بیرون بیایی؛ از نَفس، از غریزه‌ها، از عادت‌ها متولّد شوی؛ که عیسی می‌گفت: «لا یلِجُ فِی الْمَلَکوتِ مَنْ لایولَدُ مَرَّتینِ»؛ کسی که دو بار متولّد نشود، به ملکوت خدا راهی ندارد. و پس از این تولّد، باید تولید کنی و زاد و ولد کنی که تنها نمانی و در تنهایی هم مأنوس باشی.
میرزایی
اگر بتوانی در میان رنج‌ها و زیر بارش بی‌امان ماتم، نشانه‌های محبّت را بشناسی و بتوانی زیبایی و هماهنگی این تازیانه‌های درد را احساس کنی؛ آن‌وقت در میان این همه رنج، موج‌های مهربان سرور و ابتهاج و انس را می‌بینی که در سرتاسر سینه‌ی آگاه تو سر برداشته‌اند و لرزه بر اندام و اشک بر گونه‌هایت ریخته‌اند.
کاربر ۲۳۵۱۹۳۰
خداوند، تو را روشن و استوار سازد و از ضعف‌ها وترس‌ها نجات بدهد تا ثابت قدم بمانی، که بلیط ورودی راه خدا، ثبات است. «اِنَّهُ سَمیعٌ مُجیبٌ، اِنَّهُ وَلی حَمیدٌ.
f.r
ممکن است مرامنامه‌ی یک حزب خوب باشد، ولی شخص فاسد باشد و ممکن است یک شخص خوب باشد، ولی سازمان و حزبش بی‌اساس. و همین‌طور ممکن است نیت شخص خوب باشد، ولی عملش باطل و یا عملش درست باشد و نیتش فاسد. این‌طور نیست که خوبی و بدی عمل، دلیل خوبی و بدی شخص و یا حزب و سازمانی باشد.
f.r
کسانی که بر خدا تکیه دارند، نه بر فکر و عقل و نه بر عشق و ایمان و نه بر عمل و اطاعت خویش، این‌ها را خدا کفایت می‌کند و او در راه نمی‌ماند و به مقاصد خویش می‌رسد.
محسن غلامعلیان دهاقانی
دل آدمی، بزرگ‌تر از این زندگی است. و این، راز تنهایی اوست.
h.s.y
لحظه‌ها، حتّی لحظه‌ها را کم نگیر، که آنچه تمامی بهشت و تمامی جهنّم در آن شکل می گیرد، کم نیست. و کسی که این سنگینی را در هر لحظه احساس کند، بی‌کار نیست، مشغول است و اهتمام دارد
h.s.y
بعدها که تجربه‌های گسترده‌تر و برخوردهای بیش‌تر پیدا کردی، می‌بینی که تمامی زندگی‌ها و تمام آدم‌ها، از زن ومرد و محروم و بهره‌مند، با رنج‌هایی همراه هستند. داشتن و نداشتن، هر دو رنج است. داشتن، غصّه‌ی جدایی را دارد و نداشتن، تلخی محرومیت و زخم تحقیر و سرشاری و کامروایی هم، رنج پوچی را دارد و درد بی‌دردی؛ که دل آدم، از دنیا بزرگ‌تر است. دل ما، از تمامی هستی، بزرگ‌تر است.
_mohamd_e_amin
آن حکیم (سقراط) در جواب شماتت آن دشمن ـ که او را به پدرش سرزنش کرده بود ـ گفت: تو به پدرانت افتخار می‌کنی؛ اما من، فرزندانم به من افتخار خواهند کرد. تو پایان افتخارات گذشته هستی و من آغاز فردا...
h.s.y
سقوط و انحطاط خیلی آسان و طبیعی است. جاذبه‌ها تو را به سقوط می‌خوانند، ولی بالا رفتن و از کشش جاذبه آزاد شدن، موتورهای روشن می‌خواهد.
Reza
آن روز که از دروازه‌ی یونان گذشتم، حکیمی نوشته بود، من پیامم را به دست منطق سپرده‌ام تو در جزیره، امی‌ها را نشانم دادی، که برای منطق، چاروق آموزش و آزادی، می‌دوختند. مدت‌ها گذشت تا دانستم، امی‌ها از حضور، بهره می‌گیرند. در این چشمه‌ی زلال، دست و روی علم و فلسفه را می‌شویند.
:: OF ::
مؤمن عاشق، این‌قدر فرصت سرگرمی ندارد.
nour
آنچه از تو می‌خواهند، عمل نیست، که سعی است و این سعی باید در لحظه‌ی مناسب، تحقّق بیابد و از حدود خارج نشود.
nour
همه‌ی آدم‌ها تنها هستند. و این تنهایی، با عصیان و با خوشی‌ها و لذّت‌ها و بی‌خیالی‌ها و بی‌خبری‌ها، درمان نمی‌یابد؛ که دل ما، بزرگ‌تر از این زندگی و بزرگ‌تر از تمامی هستی است.
nour
این‌ها، برای راحتی انتخاب و سرعت عمل، به بهانه‌ی نجات از هلاکت، از چشم خود دست کشیدند و از بصیرت چشم پوشیدند
_mohamd_e_amin
چگونه می‌شود ریشه‌ی عشق علی، عمل معاویه را و میوه‌ی او را بار بیاورد.
meraj

حجم

۱۸۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۱۸۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان