بریدههایی از کتاب جاده شخصیت
۳٫۵
(۴۸)
من تمامی هزینههای قدمی را که برداشتهام از پیش محاسبه کردهام و آمادهام که بدون تلخی یا ناراحتی از طرف دوستانم طرد شوم. من در مورد کسی که خود را به او وابسته ساختهام مرتکب اشتباه نشدهام. او شایستگی ایثاری که من به خرج دادهام را دارد و تنها نگرانی من این است که داوری درستی در مورد او صورت بپذیرد.
hadi reshadi
نخستین مرحلهٔ فرزانگی مطالعهٔ مجدانه و دقیق واقعیت موجود است، خودِ یک چیز، خودِ یک شخص، بدون فیلتر شدن با افکار و اندیشههای انتزاعی، احساسات گمراهکننده، خیالات و یا عقبنشینی به واسطهٔ اعتقادات مذهبی.
hadi reshadi
در میزان تغییری که میتوانیم در دیگران ایجاد کنیم و سرعتی که میتوانیم خودمان را با آن تغییر دهیم، محدودیتهایی هست. بخش بزرگی از زندگی ما در موقعیت تحمل میگذرد، تحمل ضعفهای آدمهای دیگر و گناهان خودمان
hadi reshadi
شهوت مانند کسب درآمد است. کسی که شهوتِ چیزی را دارد، خلایی در وجودش احساس میکند که باید به واسطهٔ دیگران پر شود. از آنجا که او حقیقتاً تمایل ندارد که کاری برای دیگران انجام دهد و رابطهای متقابل ایجاد کند، هرگز نمیتواند خلاء احساسی درون خود را پر کند
hadi reshadi
دانستن شمار موهای انسان به مراتب سهلتر از دانستن شمار احساسات او و تکانهای قلبش است
hadi reshadi
آگوستین در این اندیشه بود که انسان چه مخلوق اسرارآمیزی است که نمیتواند بر خواست و ارادهٔ خودش مسلط باشد، که منافع درازمدت خویش را میشناسد اما لذات کوتاهمدت را تعقیب میکند، که هر کاری میکند تا زندگی خویش را نابود کند؟ این او را به این نتیجه رساند که آدمیان مشکلات خویشاند. ما باید به خودمان به دیدهٔ عدماطمینان و اعتماد بنگریم، آنگونه که نوشته بود «از بخشهای پنهان خود در هراسم.»
hadi reshadi
غرور به معنی تعریف موفقیتهای خودتان پیرامون دستاوردهایتان است و این که برای سنجیدن ارزش خود، میزان کار و تلاشتان و نتایج آنها را اندازه بگیرید. غرور بدین معنی است که شما میتوانید با اتکا به خودتان و تلاشهای شخصیتان به کمال رضایت خاطر برسید.
hadi reshadi
امروزه، بیشتر حرفهایی که ما دربارهٔ شخصیت میزنیم، فردگرایانهاند، مانند تمام حرفهای دیگرمان، اما حقیقت این است که شخصیت در دل جامعه شکل میگیرد.
hadi reshadi
برای فهم یک موضوع باید از هر زاویهٔ ممکنی به آن نگریسته شود و تمام اجزای متناقض آن شناخته شوند.
hadi reshadi
«خوشبختی در تعمق در خویشتن یافت نمیشود؛ بلکه تنها زمانی درک میشود که از سوی دیگران بازتاب یابد.»
hadi reshadi
هرگز کاری که حقیقتا ارزش انجام دادن داشته باشد، در طول عمر ما به نتیجه نمیرسد، پس باید به واسطهٔ امید نجات بیابیم. هیچ حقیقت، زیبایی یا خوبیای هرگز بلادرنگ و بدون آن که در زمینهٔ تاریخیاش دیده شود، معنی نمیدهد. پس باید به واسطهٔ ایمان نجات یابیم. هیچ یک از کارهایی که میکنیم، هر چقدر عالی باشند، به تنهایی انجام پذیر نیستند. پس باید به واسطهٔ عشق نجات یابیم. هیچ یک از اعمال خوبی که انجام میدهیم از زاویه دید دوست و دشمنمان به آن اندازه خوب نیستند. پس باید با شکل غایی عشق نجات یابیم، که همان بخشش است.
Großartig
«وظیفهٔ شما نیست که کار را به سرانجام برسانید، اما بدین معنی نیست که از شروع کردن آن نیز دوری کنید.»
Großartig
همهٔ ما مطابق آنچه مارگریت ویلکینسون شاعر میگوید کمابیش مرتکب گناه عافیتگزینی و "محبوبِ بیتلاش بودن" میشویم.
رضا مهدوی
معلم و راهنمای پرکینز، آل اسمیت، که از چهرههای در حال ترقی در عرصهٔ سیاسی نیویورک آن زمان بود، به او گفته بود که آدمهای پیشروی نجیب اتفاقاً خیلی زود انگیزهشان را از دست میدهند. اگر میخواهی تغییری واقعی به وجود بیاوری، باید با سیاستمداران لعنتی و سردمداران سرسخت احزاب سروکله بزنی. باید عملگرا باشی و خلوص و پاکی خودت را در جایگاهی پایینتر از هدفی که داری قرار بدهی. پرکینز این را دریافت که در یک دنیای سراسر فساد، اغلب آدمهای به ظاهر آلوده شده هستند که در نهایت بیشترین منفعت را به جوامع میرسانند.
پیام
جهان به شکل غیرقابل سنجشی پیچیده و بهرهٔ فردی از خرد ناچیز است. ما بهطور کلی قادر به درک شبکهٔ پیچیدهٔ علتهای نهفته در پشت رویدادها نیستیم. ما حتی قادر به درک اعماق ناخودآگاه ذهن خودمان هم نیستیم. ما باید نسبت به تفکر و استدلال انتزاعی و تلاش برای تعریف و بهکار بستن قواعدی عمومی برای زمینهها و شرایط مختلف، به دیدهٔ تردید بنگریم.
RoYega
او همچنین اهمیت دادن به خود را بسان لکهای لوث کننده میدانست که افراد پولدار بهواسطهٔ آن سعی میکردند حس خوبی را در مورد خودشان و خدمات اجتماعیای که انجام میدهند داشته باشند. ناتانائیل هاوثورن در جایی نوشته بود که «خیرخواهی، برادر دوقلوی غرور است.» و آدامز هم با همین تفکر، تاب تحمل هر نوع خودنمایی که خدمتکننده را در جایگاهی بالاتر از خدمتشونده قرار دهد، نداشت.
پیام
رسالت انجام یک کار، با شغل و حرفه فرق میکند. یک فرد در دوران حرفهای خود، در جستجوی فرصتهای شغلی و فضایی برای پیشرفت است و به دنبال چیزی است که با خود مزایای مالی و روحی به همراه داشته باشد. اگر شغل فعلیتان، یا مسیر حرفهایتان در زندگی مناسب نباشد، شغل یا مسیر حرفهای خود را عوض میکنید.
یک فرد اما هرگز رسالت خود را گزینش نمیکند. بلکه این رسالت است که او را فرامیخواند. آنهایی که رسالتی را بر عهده گرفتهاند، هرگز احساس نمیکنند که در این خصوص انتخابی داشتهاند. در حقیقت برای آنها زندگی در مسیری به جز راهی که در پیشگرفتهاند، قابل تصور نیست.
پیام
باید در برابر چیزی بیرون از خودت تسلیم شوی تا بتوانی قدرتی درونی کسب کنی. باید بر خواستههایت غالب شوی تا آنچه را آرزویش را داری بهدست آوری. موفقیت به بزرگترینِ شکستها ختم میشود، که همانا غرور است. شکست به عظیمترین موفقیت ختم میشود، که همانا فروتنی و آموختن است.
amv
مدیریت کردن مانند سفر دریایی در طوفان است: وقتی قایق به سمتی کج میشود، باید وزنت را روی سمت مخالف بیندازی، مدام باید خودتان را با شرایط تنظیم کنید و تنظیم کنید تا بتوانید درون و بیرونتان را از تغییر مصون دارید.
tmp
هویت فرد، محصول پرورش است. خود حقیقی شما، آن چیزی است که شما از سرشت خود ساختهاید، نه آنچه طبیعت شما از ابتدا بوده است.
tmp
حجم
۴۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۱۷ صفحه
حجم
۴۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۱۷ صفحه
قیمت:
۸۵,۰۰۰
۴۲,۵۰۰۵۰%
تومان