بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قند تلخ | طاقچه
تصویر جلد کتاب قند تلخ

بریده‌هایی از کتاب قند تلخ

نویسنده:مریم حاتمی
انتشارات:انتشارات پر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۱۹۷ رأی
۳٫۵
(۱۹۷)
هیچ‌وقت چشمت دنبال گل وسط مرداب نباشه چون واسه چیدنش خودت باید تا کمر تو لجن فرو بری!
maryhadi
با احترام: «قند تلخ» را تقدیم می کنم
Dark
بعضی وقت‌ها که فکر می‌کنی بدبخت‌تر از تو پیدا نمی‌شه اتّفاقی تو زندگی می‌افته که با تمام وجود حس می‌کنی خوشبخت‌ترینی!
ⓝⓐⓡⓖⓔⓢ
شاید عاشقی همیشه رسیدن نباشه همین‌که از عشقت به خاطر خوشبختیش بتونی بگذری، همین‌که بدون نگرانی و با خیال راحت بتونی کنار بشینی و نظاره‌گر پیشرفتش باشی، اوج دوست‌داشتن واقعیه...!
honey
نه روانشناس بودن، نه مشاور بودن، نه زن زندگی بودن هیچ‌کدام برایش کارایی نداشت و به تنها چیزی که فکر می‌کرد، داشتن قلبی بود سنگی و روحی فولادی تا بتواند زیر آوار زندگی‌اش تاب بیاورد.
zainab-d
ای کاش فرصتی داشتم برای جبران. جبران روزهای بربادرفته‌ام. روزهایی که حضور تو را ندیده گرفتم و دلت را شکستم و تو با شکسته‌دلت، چه غوغایی به پا کردی در تقدیر و سرنوشتم. رنج و عذاب امروزم ثمرهٔ آه دیروزت است و آه دیروزت ثمرهٔ بی‌وجدانی‌ام.
rαнα•-•и
رنجیده و دل‌زده از تو، باز هوایت را می‌کنم.
honey
تناقض، دلم را به دلتنگی و بیزاری واداشته! خوب یا بد نمی‌دانم. فقط می‌دانم که رنجیده و دل‌زده از تو باز هوایت را کرده‌ام!
marzieh.dshb
نگران نباش! بعضی وقت‌ها که فکر می‌کنی بدبخت‌تر از تو پیدا نمی‌شه اتّفاقی تو زندگی می‌افته که با تمام وجود حس می‌کنی خوشبخت‌ترینی!
marzieh.dshb
راستی هیچ‌وقت زنت رو از حرف راستی که زده پشیمونش نکن! اینو بدون، واکنش اطرافیان همیشه تأثیر زیادی تو داشتن یا نداشتن صداقت آدم‌ها داره.
Z.SH
«روزشماری می‌کنم تا زودتر عقد کنیم و محرم بشیم، دلم می‌خواد زودتر گرمای دستت رو لمس کنم و نوازشش کنم. دلم می‌خواد بدون عذاب وجدان و حس گناه، سیر نگاهت کنم. دوست دارم سرم رو، روی پاهات بزارم و تو دست بکشی لای موهام و من برات حرف بزنم.»
سپیده
مش قربون هم مشغول آب دادن گل و گیاه داخل حیاط بود.
سپیده
صورت گندمی و بانمکی داشت، وقتی پایین‌رو نگاه می‌کرد مژه‌های داسی شکلش خوشه‌های نگاهم رو درو می‌کردند! از دست‌های ظریفش خیلی راحت می‌شد فهمید که زیادی تو ناز و نعمت بوده
سپیده
نه روانشناس بودن، نه مشاور بودن، نه زن زندگی بودن هیچ‌کدام برایش کارایی نداشت و به تنها چیزی که فکر می‌کرد، داشتن قلبی بود سنگی و روحی فولادی تا بتواند زیر آوار زندگی‌اش تاب بیاورد.
سایه ی ماه🌘🙂
به‌جایی رسیده بود که با دیدن یک جفت پرنده هم حسرت می‌خورد چون خودش را دیگر تنها می‌دید! ایّام «سیاه مستی» به سر آمده بود و او فارغ از هر مستی ای، می‌زده، کنج خرابه‌های دلش، خمار افتاده بود. سایه‌ای از جنس تنهایی را بر سر زندگی‌اش احساس می‌کرد و ترس از این واقعیت سخت آزارش می‌داد
r.k(Roma :)
ای کاش فرصتی داشتم برای جبران. جبران روزهای بربادرفته‌ام.
iman
همیشه از خدا خواستم جلوتر از تو بمیرم و لحظه‌ای بی‌تو بودن رو تجربه نکنم....
mhshidanvari
حاج‌آقا جاهد آرام در گوشش گفت: «آقا صدرا از من به تو نصیحت، اوّل اینکه هیچ‌وقت چشمت دنبال گل وسط مرداب نباشه چون واسه چیدنش خودت باید تا کمر تو لجن فرو بری! دوّم اینکه سراغ دختری برو که عزیز پدر و مادرش باشه و تو خونهٔ پدرش هیچ کمبود محبّتی نداشته باشه.
Z.SH
همه تلاشش را می‌کرد تا بر اعصابش مسلط باشد و کمتر فکر کند، امّا خیلی سخت بود. حالا سرمشق‌هایی که به مراجعینش می‌داد را باید خودش عملی می‌کرد
سپیده
شاید عاشقی همیشه رسیدن نباشه همین‌که از عشقت به خاطر خوشبختیش بتونی بگذری، همین‌که بدون نگرانی و با خیال راحت بتونی کنار بشینی و نظاره‌گر پیشرفتش باشی، اوج دوست‌داشتن واقعیه...!
nrgs

حجم

۱۳۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۳۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۴صفحه بعد