بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دری وری | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دری وری

بریده‌هایی از کتاب دری وری

نویسنده:ابراهیم رها
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۳از ۳۹ رأی
۳٫۳
(۳۹)
طره‌های گیسوان را هم چنان تاب داده بود که دقیقاً ناقض «طره را تاب مده تا ندهی بر بادم» باشد. یک آرایشِ عزادارانه اما مکش‌مرگ‌ما هم زده بود تنگ ماجرا و چنان دلبر قدم به هال گذاشت که همه لحظه‌ای تمرکزشان از دست رفت و اگر پخش‌صوت به جای «می‌رن آدما، از اونا فقط خاطره‌هاشون به جا می‌مونه» «قدوبالای تو رعنا رو بنازم» را پخش می‌کرد،
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
معیری تا پیش از مرگ معتقد بود (پس از مرگ را نمی‌دانیم) که تاریخ را در این گوشه از دنیا کلاً روی دور تکرار تنظیم کرده‌اند و یکی هی دارد دکمهٔ ریپیت را می‌زند. حالا گاهی اسلوموشن گاهی فست‌موشن؛ اما اصل ماجرا هی دارد تکرار می‌شود.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
معیری کسی نبود که بیماری را جدی بگیرد و ایضاً کسی نبود که برای بیماری به پزشکان مراجعه کند. شاهد این مدعا هم سن‌وسالش بود. بدیهی است اگر او مرتب به پزشکان مراجعه و در مطب‌ها یا بیمارستان‌ها حضور پیدا می‌کرد، اساساً بعید بود به این سن حتا نزدیک شود و بنا به قاعده و احتمالات باید یکی دو دهه پیش‌تر با عجله به دیار باقی می‌شتافت.
Hana
اما خودش همه‌چیزش را طور دیگری می‌دید. در همه‌چیز تأخیر داشت و می‌گفت «نه این‌که دیلِی داشته باشم، سعی می‌کنم ریلکس برخورد کنم.» نکته‌های مکالمات روزمره را با اپسیلون درجه‌ای از پیچیدگی درنمی‌یافت و می‌گفت «ذهن رو واسه نکات بی‌ارزش خسته نمی‌کنم.» رسماً هیچ شغل مشخصی نداشت؛ «بحران بی‌کاری مربوط به تمام کشوره، مشکل شخصیِ من نیست.» مانند دو برادر دیگرش ازدواج نکرده بود؛ «من مثل موج دریام، باید ساحل آرامش خودم رو پیدا کنم؛ هنوز هم وقت هست.»
میثم اکبرپوری
اصرار داشت برود لس‌آنجلس (خودش می‌گفت ال‌ای) و آن‌جا زندگی کند. برای آن‌که والدینش را تشویق کند حتا این مزیت را به ماجرا افزوده بود که «اون‌جا خودم کار می‌کنم و پول درمی‌آرم که از شما کمتر پول بگیرم. شایدم اصلاً نگیرم.» البته همه می‌دانستند این «کمتر» چون خیلی نسبی بود، قابل‌اتکا نبود و در ضمن هر کمتری به دلار برای خودش کلی «بیشتر» است نسبت به تومان.
فرشید
امید به زندگی‌اش هم معرکه بود. یعنی معرکه و محشر تنها لغاتی بودند که عمق امیدواری او به زیستن را بیان می‌کردند. مثلاً وقتی می‌رفت در انتخابات سال ۹۲ شرکت کند و رأی به صندوق ریاست‌جمهوری بیندازد، در پاسخ فرزندانِ دوستانش (خودِ دوستانش اغلب یا عکسی بودند در آلبوم یا عکسی بر سنگی در گوری!) که آقای معیری، به چه کسی رأی خواهی داد، گفته بود می‌روم به جلیلی رأی ندهم! و بعد هم استراتژی حضور فعال در انتخابات سال ۹۸ را تشریح کرده بود؛ آن هم با دیدی آینده‌نگرانه.
فرشید
آقای معیری آدم محترم و البته پیری بود. به‌شدت پیر! از آن دسته آدم‌هایی که انگار زندگی مدت‌هاست با آن‌ها رودربایستی دارد و ایضاً انگار هیچ‌کس، حتا ملک‌الموت، هم رویش نمی‌شود به آن‌ها بگوید موعد زندگی کردن شما تمام شده، لطفاً تشریف ببرید آن دنیا!
Behi
عروس که بعد از کلی ناز و ادا و عور و اطوار، آن هم به‌اصرار، سرانجام رضایت داده بود با آقای معیری ازدواج کند، در محضر دبه کرد که یکی دیگر را لقمه گرفته‌اند اما براساس سند و مدرک یکی دیگر را دارند فرو می‌کنند توی حلقش. هر قدر هم ابرام کرده بودند که اصل جنس پیشِ روی اوست، زورشان به انکارِ عروس و نامِ ثبت‌شده در سجل نرسیده بود
سپیده

حجم

۸۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۹۱ صفحه

حجم

۸۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۹۱ صفحه

قیمت:
۲۲,۵۰۰
۱۱,۲۵۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد