بریدههایی از کتاب سرود سرخ انار
۴٫۹
(۹۷)
امام گفت: «بدان ای محمّد! که من به ماجرای زندگی شما کاملاً آگاهم و از آزار دشمنان بر شما باخبرم؛ امّا فراموشتان نمیکنم، وگرنه دشمنان شما را در فشار میگذاشتند و نابودتان میکردند
آیه
گفتم: «حاجت بزرگی داشتم از امام غایبمان. تمام شب صدایش کردم؛ امّا نیامد». بغض گلویم را گرفت.
با صدای پرطنین گفت: «اگر او را بشناسی، میدانی که هیچ حاجتخواهی نیست که از دل او را طلب کند و او نیاید».
آیه
شما پیروان من، هر چه پرهیزکارتر باشید، نزدیکی من به شما بیشتر است
علیرضام
«آمدید! به التماس بدبختی مثل من، سیاهرویی مثل من»
علیرضام
شب به پایان میرسید و قوای من تحلیل میرفت. دیگر نه نای رفتن داشتم، نه صدایی برای صدا کردن. رو به افق، آنجا که سپیده سر میزند، به زانو افتادم وگفتم: «شب گذشت و نیامد».
تهِ قلبم، نه رنجیده بودم و نه ناامید بودم. حتی ذرهای از شوق و عشقم نسبت به امام کم نشده بود. گفتم: «سر و جانمان، همه هستیمان به فدای جای پایت. حتماً صلاح ما را این طور دانستی، مهدی جانم! حتماً لیاقت و وسع ما همین مقدار است و ایمانمان، نقصان بسیار دارد که لایق چنین عقوبتی شدهایم. پس ما را ببخش. العفو از این همه کاستی. العفو... العفو...
صادق حمودی
«اگر او را بشناسی، میدانی که هیچ حاجتخواهی نیست که از دل او را طلب کند و او نیاید»
tahmine.brz
«عجب مؤمنی هستم من! بیآنکه یاد اماممان باشم، به فکر تقیه و نجات جان و اموالم بودم».
R.Khabazian
«شما پیروان من، هر چه پرهیزکارتر باشید، نزدیکی من به شما بیشتر است
باافتخار ، یه ارزشی🦋
«اگر او را بشناسی، میدانی که هیچ حاجتخواهی نیست که از دل او را طلب کند و او نیاید»
یکه
امام گفت: «بدان ای محمّد! که من به ماجرای زندگی شما کاملاً آگاهم و از آزار دشمنان بر شما باخبرم؛ امّا فراموشتان نمیکنم، وگرنه دشمنان شما را در فشار میگذاشتند و نابودتان میکردند
فقط حیدر امیرالمومنین است
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه