بریدههایی از کتاب سرود سرخ انار
۴٫۹
(۹۷)
جلو آمد و با سر انگشت، اشکم را پاک کرد و گفت: «امام نیستم اگر چنین ضجّههایی را بشنوم و به فریاد نرسم
Fatemeh:)
گفتم: «خانمِ خانه، بیآنکه بپرسی کیست، در را باز میکنی؟»
گفت: «بعد از این همه سال، صدای پایت آشناترینِ صداهاست»
ــسیّدحجّتـــ
دیگر از حاجت خواستن بریده بودم. فقط او را میخواستم. دلم برایش میتپید، مشتاقش بودم. شیدایش بودم و آرزو داشتم ببینمش، هیچ نپرسم و در پایش بمیرم. در آن لحظات فقط دلم هوایش را داشت و بس.
F_313
گفت: «شما پیروان من، هر چه پرهیزکارتر باشید، نزدیکی من به شما بیشتر است.
آیه
مرا از یاد عزیزانم غافل کن تا یاد عزیزتر از آنها به دلم بنشیند».
حکیمی
فقط او را میخواستم. دلم برایش میتپید، مشتاقش بودم. شیدایش بودم و آرزو داشتم ببینمش، هیچ نپرسم و در پایش بمیرم. در آن لحظات فقط دلم هوایش را داشت و بس.
کاربر ۱۱۳۰۲۲۶
آن طور که تاکنون پیش آمده و حضرت حجّت (عج) را رؤیت کردهاند، او بر بیچارگان و درماندگانی ظاهر شده که اغلب تنها بودهاند و او را به تنهایی دیدهاند. آنها در دیانت و صداقت زبانزد بودهاند.
R.Khabazian
«سر و جانمان، همه هستیمان به فدای جای پایت. حتماً صلاح ما را این طور دانستی، مهدی جانم! حتماً لیاقت و وسع ما همین مقدار است و ایمانمان، نقصان بسیار دارد که لایق چنین عقوبتی شدهایم. پس ما را ببخش. العفو از این همه کاستی. العفو... العفو...»
فقط حیدر امیرالمومنین است
چشم به آسمان دوختم، ابرهای کدر جلوی ماه و ستارهها را گرفته بودند. گفتم: «کاش لااقل امشب ماه را میدیدم». و به یاد چهره امام غایب (عج) افتادم که چون ماه میدرخشید. یعنی میشود یکبار دیگر ببینمش؟
نوکر آسید مهدی
قبایم را درآوردم و دستارم را از سر کندم و کفشهایم را به گوشهای پرت کردم و به دل صحرا دویدم و فریاد زدم: «لعنت بر تو ای مرد که چسبیدهای به دنیای حقیر».
shariaty
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه