بریده‌هایی از کتاب خودت را به فنا نده

هرچه بیشتر دربارهٔ سختی و مشقت چیزی با خودت حرف بزنی، برایت سخت‌تر به‌نظر خواهد رسید

«اگر احساساتْ متأثر از تفکر باشد، پس می‌توان با کنترل دقیقِ افکار دیگران، یا با تغییر خودگویی‌های ذهنی که خالق احساسات هستند، احساسات افراد را تحتِ تسلط درآورد.»

همان‌طور که افکارت می‌توانند خودِ واقعی‌ات را بسازند، این فقط از طریق فعالیت‌ها و رفتارهای توست که افکارت می‌توانند برازندهٔ زندگی‌ات باشند. تا قبل از آن، آنها فقط یه مشت فکر بودند.

قدم بعدی چیست؟ «این خیلی ساده است، برای بهبود دنیای درونت، باید در دنیای اطرافت وارد عمل شوی. دست از فکر و خیال بردار و دل به زندگی بده.»

زندگی‌ات، موفقیتت، خوشحالی‌ات، فقط در دست‌های توست. قدرت تغییر، قدرت حرکت، ماجراجوبودن و کشف استعدادهایت همگی در دسترس خودت است. به‌یاد داشته باش، هیچ‌کس نمی‌تواند تو را نجات دهد، هیچ‌کس نمی‌تواند تو را تغییر دهد، همهٔ اینها وظیفهٔ خودت است. چه زمانی بهتر از همین حالا برای شروع تغییر سراغ داری؟

«هیچ انسانی آزاد نیست مگر آنکه اختیار خودش را داشته باشد.» اپیکتتوس

من منتظر اتفاق خاصی نیستم و هر اتفاقی را می‌پذیرم «تمام کارهایی را کنار بگذار که می‌دانی نباید انجام بدهی، و تمام کارهایی را شروع کن که می‌دانی باید انجام دهی.»

«ما اگر به غیرممکن‌بودن اهدافمان فکر نکنیم، کارهای بیشتری انجام خواهیم داد.»

غیرممکن فقط در لحظه‌هایی به ممکن تبدیل می‌شود که به شدنش ایمان داری.

«هیچ‌چیز در دنیا بهای داشتن یا ارزشِ انجام‌دادن را ندارد مگر اینکه با تلاش، درد و سختی به‌دست آمده باشد.»

«اقدام‌کردن شاید خوشحالی به‌همراه نداشته باشد، ولی هیچ خوشحالی‌ای بی‌عمل وجود نخواهد داشت.»

نمی‌دانی از کجا و چطور شروع کنی؟ خب، این همان نخستین قدم است. کشف کن و بفهم. در اینترنت بگرد، کتاب بخوان، بپرس، در دوره‌های مختلف شرکت کن، به پند و نصیحت گوش کن، خلاصه هر کاری از دستت برمی‌آید انجام بده تا خودت را به فنا ندهی و دل به زندگی بسپاری. روی پای خودت بایست و حرکت کن.

اگر تو بخواهی به جایی که می‌خواهی برسی، باید کنترل را به دست بگیری.

افکارت می‌تواند خودِ واقعی‌ات را شکل دهد

«افکار بزرگ از ذهن متفکر صحبت می‌کنند، اما اعمال بزرگ از انسانیت.»

تنها چیزی که ما می‌دانیم این است که چیزی نمی‌دانیم.

تو مردم موفق را می‌بینی و با خودت فکر می‌کنی که آنها همیشه استعدادهای خودشان را کشف کرده‌اند. بیشتر آنها به‌نظر می‌رسد نوعی اعتمادبه‌نفس، کاریزما یا استعداد دارند که به هر کاری که دست می‌زنند برایشان ساده و راحت است. آنها یقیناً چیزی دارند که تو نداری، اما به حرفم ایمان داشته باش، رسیدن به اهدافشان اصلاً مطمئن و راحت نبوده است. خیلی از آنها هر روز دچار شک و تردید بودند، گاهی صدها بار در طول یک روز.

«یکی از دلایل خاصِ داشتنِ روحیهٔ بد این است که ما اغلب سعی در خوراندن چیزهای اشتباه به خودمان داریم و با گفتن جملاتی که اساساً درست نیستند، خودمان را ناامید و ناراحت می‌کنیم.»

«در تاریک‌ترین لحظه‌هاست که باید به نور بنگریم.»

باید نگاهمان را به مشکلات و جهان تغییر دهیم و نگاهی نو، مثبت‌گرا و نگرشی ریشه‌ای اقتباس کنیم. به همین دلیل جملهٔ بعدی من این است: «من از پَسَش برمی‌آیم.»