بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چرک | طاقچه
تصویر جلد کتاب چرک

بریده‌هایی از کتاب چرک

نویسنده:فلامک جنیدی
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۸از ۲۷ رأی
۲٫۸
(۲۷)
چه‌طور می‌شود برای کسی که سنی ازش گذشته و تازه می‌خواهد دستی برای آرزویش بالا بزند کاری کرد؟
sogand
باید از شمردن دست برمی‌داشت. باید نگاهش جایی گیر نمی‌کرد. باید بی‌خیال راه رفتن بین سرامیک‌ها می‌شد. اگر پایش روی خط سرامیک‌ها می‌رفت مگر چه می‌شد؟ چیزی نمی‌شد. اگر از اتاق رد می‌شد و دستش را به چارچوب در نمی‌زد مگر چه می‌شد؟ چیزی نمی‌شد. تمامی نداشتند. روزبه‌روز هم بیشتر می‌شدند. مگر چه می‌شد اگر وسواس‌هایش را ترک می‌کرد؟ چیزی نمی‌شد. اصلاً مگر وسواس بود؟ نبود؟ ارثی است؟ ارثی هم که باشد لابد علاج دارد. ژن معیوب علاج دارد؟ اگر آدم‌ها زورشان به ژن‌هاشان می‌رسید... کاش آدم‌ها زورشان به ژن‌هاشان می‌رسید.
Moti
کلمه‌هایی که بویی از قدرت داشت حالش را بد می‌کرد: مستقل، متکی‌به‌نفس، جربزه، قوی. از آدم‌هایی هم که قدرت را نمایش می‌دادند حالش به‌هم می‌خورد. فاصلهٔ یک‌طرف چوب‌پرده با سقف زیادتر شد. کی گفته بود نمایشِ قدرت، عین قدرت است؟ مزخرف است. خود قدرت هم از ترس است. می‌ترسی اگر ضعیف باشی آسیب ببینی پس قدرتمند می‌شوی. قوی‌ترها ترسوترند؟ رول‌پلاکِ گوشهٔ سمت چپ از جایش کنده شده بود و چوب‌پرده و پرده تاب می‌خوردند. آدم‌ها یادشان می‌رود که آخر قرار است آسیب ببینند. ربطی هم به قوی و ضعیف بودن‌شان ندارد. بالاخره قرار است دهن آدم سرویس شود.
Moti
همهٔ آدم‌ها می‌توانند مستقل شوند؟ می‌توانند، فقط باید مجبور شوند.
Moti
چه اهمیتی دارد که دختر کدام گوری رفته، که مُردن هزاربار از هر گم‌وگور شدنی بدتر است.
Moti
وقتی صبح می‌شد همه‌چیز یک‌هوا آسان‌تر به‌نظر می‌رسید.
Aysan
روی زمین کنار پایهٔ میز دراز کشید. باید حواسِ درد را پرت می‌کرد. درد خنگ است. برود و برگردد درد را گیج می‌کند، زورش کم می‌شود و می‌تواند نفس بکشد. پاهایش را دوچرخه کرد. زانوها خم. ران‌ها عمود بر زمین. از زانو به پایین موازی با زمین. پای راست را جلو می‌دهی، عقب که می‌کشی همزمان پای چپ را جلو می‌دهی. اول آهسته، یک... دو... سه... موتورت که روشن شد تندش می‌کنی، چهار... پنج... تندترش می‌کنی، شش... هفت... هشت... حالا پاها کار خودشان را می‌کنند. آب دهانش را قورت داد. یک قُلپ خون تازهٔ رقیق‌شده خورد. خون برای معده ضرر دارد؟ باید حواسش را می‌داد به چیز دیگری تا درد برود دورتر بایستد. چشم از پاها برداشت و سرش را چرخاند. یک نقطهٔ سرخابی کم‌رنگ روی فرش کرم شیری چکیده بود. نگاهش از لکه به سمت پرده رفت. پنجره بسته هم که بود کیپ نمی‌شد. باد از درز پنجره تو می‌آمد و پرده را تکان می‌داد. بیرون تاریک شده بود و ساختمانِ نیمه‌ساز سیاه بود. انگار دست‌های دراز و کشیدهٔ جرثقیل، آرام توی باد حرکت می‌کردند؛ سایهٔ غول‌پیکرش روی پرده افتاده بود.
:: OF ::
موفقیت شهین‌جون به سماجت خودش و خستگی مادر برمی‌گشت. مادر که مریض شده بود شهین‌جون هم رفت‌وآمدهایش را شروع کرده بود. مادر برای محافظت از حریم خانه جانش کم شده بود. مادر برای همه‌چیز جانش کم شده بود.
تکتم

حجم

۱۲۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۳ صفحه

حجم

۱۲۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد