بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب علی ‌بی خیال | صفحه ۲۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب علی ‌بی خیال

بریده‌هایی از کتاب علی ‌بی خیال

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۲۱۷ رأی
۴٫۸
(۲۱۷)
من در مدت کوتاهی که زندگی کردم با عقل ناقص خود، این مسئله را دریافتم که تنها راه سعادت فقط: حسین جان، حسین جان، حسین جان.
Hadi
تا ساعت‌ها از ارباب می‌خواند و گریه می‌کرد. به این شعر هم علاقه داشت و زیاد زمزمه می‌کرد: سلسه کوی دوست حلقه دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست ...
Hadi
همیشه دلش می‌سوخت که نتوانیم از دوران حیات خود، خوب استفاده کنیم.
shariaty
مثلاً می‌گفت مرگ نزدیک است. قیامت نزدیک است و دست ما از اعمال صالح خالی است.
shariaty
با سلام خدمت بچه‌های تو باغ (آنها که حواسشان هست): خودتان را پیدا کنید آنگاه از خود فرار کنید و به دریا برسید. الحقیر الفقیر الخطاط، علی بی‌خیال
gholam
بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی
gholam
همه تلاش داشتند علی رو که واقعاً از جلد ظاهری خودش خارج شده بود، از قبر خارج کنند. گفتم علی جان پاشو بریم، من رو قسم داد که تو رو خدا برو و من رو تنها بذار، بعد از چند دقیقه که هوا سردتر شد مجدداً به سراغ علی رفتیم و به هر سختی بود علی رو از قبر بیرون آوردیم. اونشب تا صبح با علی تو مسجد بودیم علی تا سحر توی حال خودش بود.
reza.m.1001
او نه تنها بی‌خیال، بلکه بی‌نهایت باخیال بود. علی بی‌خیال این دنیا و تمام نعمت‌های حلالش شده بود. علی بی‌خیال تمام چیزهایی شده بود که او را از خدا دور می‌کرد. بی‌خیال تمام کسانی شده بود که در رسیدن او به پروردگار مانع می‌شدند، کلاً بی‌خیال دنیای مادی شده بود. برای این بود که با شور و شعف می‌نوشت: علی بی‌خیال منم من.
reza.m.1001
باتعجب گفتم: این همه راه می‌آیی تا یک حدیث بخوانی؟ خُب بیشتر حدیث بخوان. گفت: روزی یک حدیث می‌خوانم. وقتی عمل کردم سراغ حدیث بعدی می‌روم
عشق کتاب
حجاب‌ها را از قلب خود بردارید تا با عالم غیب ارتباط داشته باشید و اسرار غیبی را بدانید و ببینید. نگاه‌های خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه و شهدا را ببینید و زیارت کنید. بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین (ع) و عشق را بشنوید. با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید. بنده این چند سطر نوشته‌ام اما باز هیچ ننوشته‌ام. من سعی کردم با اعمال خودم مردم را به راه راست هدایت کنم
کاربر ۲۷۳۲۸۱۹
وقتی رسیدیم چفیه‌ای آوردم و مقداری از تنقلاتی که داده بودند را ریختم داخل چفیه و شروع کریم به خوردن و صحبت کردن و خندیدن. حواسمان به خوردن همدیگر نبود و از خاطرات خود تعریف می‌کردیم. یک دفعه احساس کردم علی چیزی نمی‌خورد و الکی با تنقلات بازی بازی می‌کند! گفتم علی بخور، چرا بازی می‌کنی؟ گفت دارم می‌خورم. موقع رفتن زدم پشتش گفتم نخوردی‌ها. گفت: آخه این آجیل برای ما نبود، این‌ها را برای لشکر عاشورا فرستاده بودند. ما در لشکر محمد رسول الله (ص) هستیم. از عمق حرفش رفته بودم توی فکر
گمنام
بعد هم خداحافظی کرد و رفت...
گمنام
وقتی وارد اونجا شدیم آدم‌هایی رو دیدیم فوق العاده و استثنایی و نترس و شجاع و از همه مهمتر «عارف».
گمنام
از زیارت قطعه شهدای گمنام به سمت قطعه ۲۷ آمدم تا به سراغ مزار برخی دوستان بروم. از لابه لای قبور عبور می‌کردم که چشمم به تابلو یک شهید خورد. کمی مکث کردم. شب جمعه بود و شب زیارتی ارباب بی‌کفن. در آنجا جمله‌ای از وصیت شهید نوشته شده بود: «من کمتر عطر خریده‌ام، هربار می‌خواستم معطر شوم از ته دل می‌گفتم: «حسین جان» آنگاه فضا معطر می‌شد!!»
کاربر ۲۷۳۲۸۱۹
علی جان این جوان هم مثل تو ۱۸، ۱۹ ساله است و نخواستم ناراحتش کنم. به آن جوان گفتم: یادم باشد تو را سر مزار علی ببرم، گفت: همان علی حیدری که توی راه حرفش را زدید، خیلی دوست دارم، کجاست؟ گفتم: بهشت زهرا قطعه ۲۷، با هم می‌رویم، ان‌شاءالله.
Husain Gh
شب حنابندان ما که یه مهمانی ساده بود، علی در ورودی آن شعری به این مضمون نوشت:  دلاغافل زسبحانی چه حاصل مطیع نفس شیطانی چه حاصل بود قدر تو افزون از ملائک تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
Husain Gh
الله من گناهانم را به وسیله حسینت پاک کردم و از دریای پرتلاطم مادیات به وسیله کشتی حسینت گذشتم.
آیه
خدایا مرا دیگر زندگی شیطانی بس است، من تو را می‌خواهم، چه کنم!؟
آیه
بدانیدکه شیطان همه جا حتی در خون انسان هست.
آیه
علی تفکر الهی داشت. همون تفکری که یک ساعت آن از هزار سال عبادت بالاتر است.
Husain Gh

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان