بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب علی ‌بی خیال | صفحه ۲۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب علی ‌بی خیال

بریده‌هایی از کتاب علی ‌بی خیال

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۲۱۷ رأی
۴٫۸
(۲۱۷)
علی با تنهایی اُخت شده بود. می‌گفت وقتی تو جمع هستی خدا می‌گوید این سرش شلوغ است، ولی وقتی تنها باشی خدا می‌آید سراغت.
Book lover 19
علی در جایی از نواری که به من داده بود می‌گوید: «آه‌آه از دست بی‌حجابی.» یک روز از کنار یک دختر بدحجاب رد شدیم، علی سرش پایین بود وگفت: به خدا اگر چادر داشتم همین الان سر این دختر می‌کردم. می‌گفت: این‌ها چه بلایی دارند سر ما و خودشان می‌آورند! واقعاً از این قضیه ناراحت بود و غصه می‌خورد. می‌گفت اگر زنی چادر به سر داشته باشد، گناه نگاه به نامحرم برای کسی است که به او نگاه کرده، ولی اگر بدحجاب باشد، گناهش مال خودش است.
Book lover 19
زیاد با هم به جلسه حاج آقا حق شناس می‌رفتیم. یکبار از ایشان پرسیدم: حاج آقا، چرا شما دائم از غضب خدا صحبت می‌کنید و از رحمت خدا چیزی نمی‌فرمائید؟ گفتند: چون اگر از رحمت خدا بگم داداش جون (تکه کلام حاج آقا حق شناس) آن وقت شما غافل می‌شوید، مراقبت و ترس در وجود شما از بین می‌رود. از قیامت غافل می‌شوید. من می‌خواهم در برزخ هم شما خوش باشید. علی این مطلب را خیلی دقت می‌کرد. یادمه هر روز کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال را می‌آورد و می‌خواندیم تا بلکه کمی تغییر در ما ایجاد شود.
Book lover 19
کونوا دعاهًْ الناس بغیر السنتکم. بدون استفاده از زبانتان دیگران را به نیکی دعوت کنید. علی این حدیث رو به طور عملی به بنده نشان داد.
Book lover 19
از زیارت قطعه شهدای گمنام به سمت قطعه ۲۷ آمدم تا به سراغ مزار برخی دوستان بروم. از لابه لای قبور عبور می‌کردم که چشمم به تابلو یک شهید خورد. کمی مکث کردم. شب جمعه بود و شب زیارتی ارباب بی‌کفن. در آنجا جمله‌ای از وصیت شهید نوشته شده بود: «من کمتر عطر خریده‌ام، هربار می‌خواستم معطر شوم از ته دل می‌گفتم: «حسین جان» آنگاه فضا معطر می‌شد!!» همانجا نشستم. چهره‌اش به نوجوانی می‌خورد که هنوز محاسنش نروئیده. آنجا نوشته بود: هنرمند شهید علی حیدری.
Book lover 19
گاهی اوقات می‌شد که این فکر کردن‌ها و نگاه کردن به عکس شهدا به یک ساعت هم می‌کشید
شهید بابک نوری هریس
او پشت سر ولایت و گوش به فرمان حضرت امام (ره) بود. در آن شرایط به ما توصیه می‌کرد به سراغ علم بروید و خودتان را از لحاظ معرفتی بالا ببرید و درگیر بازی‌های سیاسی نشوید.
Alla
علی دو تا جوجه داشت. خیلی اونها رو دوست داشت. می‌خواستم ازش عکس بگیرم. گفت: بذار این دو تا جوجه رو هم بذارم رو دوشم با هم عکسمون رو بگیری. من هم قبول کردم. وقتی عکس ظاهر شد گفت: این که جوجه‌ها توش معلوم نیست! بعد رفت و با یه خودکار اونها رو تو عکس کشید. از همون بچگی کارهاش خاص بود و بیشتر همراه طنز بود.
Alla
وقتی با علی می‌خواستیم وارد اتاق بسیج بشویم تعدادی از برادرها که زودتر آمده بودند، کفش‌هایشان به طور نامرتب جلو در ریخته بود. علی با حوصله همه کفش‌ها را جفت  کرد و گفت: الان دقت کن هر کی بره بیرون و برگرده کفشش رو مرتب می‌گذارد سر جای خودش. واقعاً همین طور شد. من جلو در رفت آمد می‌کردم. می‌دیدم که بچه‌ها وقتی وارد می‌شوند و کفش‌های مرتب شده را می‌بینند. کفش خودشان را منظم جفت کرده و کنار کفش‌های دیگر می‌گذارند.
Alla
می‌گفت: غیبت نکن. می‌گفتم: غیبت نمی‌کنم، راست می‌گویم. می‌گفت چون راست می‌گویی غیبت است. اگر دروغ بگی می‌شود دروغ، غیبت، تهمت. این حرفها برای زمانی بود که او هنوز مسجد را نشناخته بود و بنده هم سن کمی داشتم!
Alla
آنان که به نظر خاک را کیمیا کنند آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند
Alla
من خیلی کمتر عطر خریده‌ام زیرا هر وقت بوی عطر می‌خواستم از ته دل می‌گفتم حسین جان، آن وقت فضا پرعطر می‌شد.
بهشتی
من خیلی کمتر عطر خریده‌ام زیرا هر وقت بوی عطر می‌خواستم از ته دل می‌گفتم حسین جان، آن وقت فضا پرعطر می‌شد.
بهشتی
آنجا جمله‌ای از وصیت شهید نوشته شده بود: «من کمتر عطر خریده‌ام، هربار می‌خواستم معطر شوم از ته دل می‌گفتم: «حسین جان» آنگاه فضا معطر می‌شد!!»
Alla
عرفا می‌گویند: مشارطه مراقبه و محاسبه. یک برگه برای مراقبه داشتیم. هر کس گناهی می‌کرد سریع در آن برگه یادداشت می‌کرد و بعد برای آن گناه، مجازاتی تعیین می‌کرد. مثلاً با خود شرط گذاشته بود که اگر غیبت کردم سه روز روزه بگیرم. یک روش دیگر هم این بود که وقتی کسی شروع به گناهی مثل غیبت می‌کرد، بقیه صلوات می‌فرستادند.
بهشتی
او نه تنها بی‌خیال، بلکه بی‌نهایت باخیال بود. علی بی‌خیال این دنیا و تمام نعمت‌های حلالش شده بود. علی بی‌خیال تمام چیزهایی شده بود که او را از خدا دور می‌کرد. بی‌خیال تمام کسانی شده بود که در رسیدن او به پروردگار مانع می‌شدند، کلاً بی‌خیال دنیای مادی شده بود. برای این بود که با شور و شعف می‌نوشت: علی بی‌خیال منم من. من سؤالی دارم:‌ دوستان در خودمان بنگریم ببینیم ما چقدر توانستیم بی‌خیال این دنیا شویم؟ بیایید از امروز به خودمان نمره بی‌خیالی بدهیم.
بهشتی
سفارش علامه طباطبایی را به خوبی عمل می‌کرد که می‌فرماید: برای رسیدن به خدا مراقبه مراقبه مراقبه ...
بهشتی
علی تو مردم بود ولی با مردم نبود. برای همین از جمع دوری می‌کرد.
بهشتی
هر وقت بخواهم کسی را الگوی خودم قرار دهم، به این توجه دارم که چه کسی را با چه ویژگی‌هایی الگوی خودم کرده ام.
کاربر ۳۳۴۵۴۹۸
با سلام خدمت بچه‌های تو باغ (آنها که حواسشان هست): خودتان را پیدا کنید آنگاه از خود فرار کنید و به دریا برسید. الحقیر الفقیر الخطاط، علی بی‌خیال
Hadi

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان