بریدههایی از کتاب مبانی تشیع (ابحاث اعتقادی)
۴٫۳
(۶)
کشتار شیعیان حلب توسّط صلاح الدّین ایّوبی
علّتش این است که این حلبیها همه شیعه بودند، این صلاح الدّین ایّوبی ـ خدا او را لعنت کند ـ که بر حلب مسلّط شد، در یک روز از صبح تا غروب نود هزار شیعه را در حلب کشت، و بعد آمد به مصر و حکومت مصر را که حکومت فاطمیّین بود، برانداخت؛ اول حنبلی شدند و بعد شافعی و الآن هم حنفیاند. اصلاً در طول روز گردن میزد حکومت را برگرداند و تمام موالیان شیعه را کشت. و الآن سنّیهای مصر به ما خیلی نزدیکند؛ در مقابلِ این سعودیها! هرچه این سعودیها دشمند، مصریها نزدیک و ملایم و همه محبّ اهلبیت و خلاصه خیلی نزدیکند؛ و این همان آثار سابقین است که در اینها مانده است.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
اشتراک شیعه و سنّی در جواز بوسیدن ضریح پیامبر
و من دیدهام که همۀ افرادی که به آنجا میآیند، میخواهند (حرم رسول خدا را) ببوسند و این اختصاص به شیعه ندارد! یعنی همۀ سنّیها هم همینطورند. و این مطلب، خصوص این وهّابیها و مرام آنها است. و خود همین سنّیهای دیگر از دست این وهّابیها نارحتند! و من شنیدم که در مصر در شبهای جمعه که مجلسی بر سر قبر حضرت زینب سلام الله علیها میگیرند و خطیب میآید و میخواند و ... ، بعد از اینکه مجلس تمام شد، یکی از دعاهایشان برانداختن همین وهّابیها و از بین رفتن اینهاست. یعنی اصلاً دعا میکنند که: خدایا این شیاطین را از روی زمین بردار، این ملاعنه را از زمین بردار!
منمشتعلعشقعلیمچکنم
وصیّت امیرالمؤمنین علیه السّلام هنگام شهادت به امام حسن و امام حسین علیهما السّلام: «الله الله فی القُرآنِ لا یَسبِقَنَّکُم بِالعملِ به غیرُکُم.»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
مرحوم سیّد شرفالدّین عاملی در رساله خود: إلی المجمع العلمی العربی بدمشق، ص ۸۸ میگوید: ”قرآن کریم کثرت منافقین را در عصر پیغمبر اثبات کرده است. و برادران سنّی مذهب ما در این مسئله با ما موافقت دارند ولیکن میگویند:
صحابه بعد از عصر پیغمبر همگی بدون استثناء عادل میباشند؛ حتّی اینکه وجود پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در میانشان موجب نفاق منافقین آنها گردید ولیکن به مجرّد آنکه پیغمبر به رفیق أعلیٰ رحلت کرد و وحی منقطع شد، اسلام منافقین نیکو گردید و ایمانشان تمام و کمال یافت، بنابراین ناگهان جمیع آنان همگی و بدون استثناء (حتّی یک استثناء) مردمی موثّق و عادل و مجتهد در دین گشتند. از کارشان نباید پرسش شود و اگرچه مخالفت نصوص صریحه را بنمایند و نقض محکمات کتاب و سنّت را بکنند.“
منمشتعلعشقعلیمچکنم
وقایعی که در مدینه بدست یزید واقع شد اموری است که نزدیک بود آسمانها از آن شکافته شوند. و کافی است برای تو که بدانی: آنها مدینه طیّبه را سه روز بهدست لشکریان خود از قتل و غارت و هتک ناموس سپردند، تا جایی که هزار دختر باکره از دختران مهاجرین و انصار، بکارت خود را از دست دادند در واقعه حرّه؛ در آن روز از مهاجرین و انصار و پسرانشان و سایر مسلمانان، ده هزار و هفتصد و هشتاد مرد کشته شد. و پس از آن دیگر در مدینه بدری (کسی که در جنگ بدر حضور داشته است) یافت نمیشد. و از زنان و کودکان جمع کثیری کشته شدند. و مرد سپاهی از لشکر یزید، پای طفل شیرخوار را میگرفت و از مادرش به سوی خود میکشید و او را چنان به دیوار میکوفت تا مغز سرش پاره شود و به روی زمین بریزد؛ در برابر چشمان مادرش! سپس مردم را امر کردند به بیعت برای یزید
منمشتعلعشقعلیمچکنم
تذکرة الأولیاء، ص ۱۴۸:
«نقل است که روزی میرفت با اصحاب خود. در تنگنایی سگی میآمد؛ شیخ بازگشت و راه به سگ ایثار کرد. بر طریق انکار در خاطر مریدی بگذشت که: ”حق تعالی آدمی را مکرّم گردانیده است، و شیخ سلطانالعارفین است با این همه پایگاه و جمعی مریدان صادق، سگی را بر ایشان ایثار کند. این چگونه باشد؟“ شیخ گفت: ”ای عزیزان! سگ به زبان حال با بایزید گفت که: در سبقالسّبق از من چه تقصیر و از تو چه توفیر آمد که پوستین سگی در من پوشانیدند و خلعت سلطانالعارفینی در بر تو افگندند؟! این اندیشه به سرّ ما درآمد، راه بر وی ایثار کردیم!“
منمشتعلعشقعلیمچکنم
«إن الجَنَّة تَحتَ ظِلالِ السُّیوفِ؛و بهشت در زیر سایۀ شمشیر است.» یعنی آنجایی که شمشیر حرکت میکند و آفتاب به این شمشیر میخورد و سایهاش میافتد به سر کفّار و مشرکین و در میدان جنگ، آنجا بهشت است. وقتی ما یک جمعیّتی هستیم که بهشت را تحت ظلال سیوف میدانیم، پس هر وقتی که شمشیر برهنه دست ماست ما اهل بهشتیم، وقتی شمشیر برهنه دست ما نیست ما اهل بهشت نیستیم.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
تربیت اسلامی میگوید که اگر انسان اینطرف دنیا باشد و آنطرف دنیا یک مسلمانی ـ به راستی ها! ـ اغاثه کند و در تحت ظلم باشد و فریاد بزند و بگوید: مسلمانها مرا نجات بدهید، و انسان متمکّن باشد از اینطرف دنیا برود آنطرف دنیا و از آن دستگیری کند و نکند، خداوند او را به رو به آتش میاندازد!
منمشتعلعشقعلیمچکنم
«حضرت فرمودند: ”کافی است! ای حارث تو مردی هستی که بر تو امر مشتبه شده است! دین خدا را به مردم نمیتوان شناخت، به کثرت جمعیّت و به شخصیّت و به اعتبار و به استکبار آنها؛ (إنَّ دینَ الله لا یُعرَفُ بالرِّجالِ بَل بِآیَةِ الحَقِّ!)، دین خدا با حق شناخته میشود؛ حق را بشناس تا دین را بشناسی!“»
markoqolu
حجم
۱۸۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۲ صفحه
حجم
۱۸۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۲ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان