بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مبانی تشیع (ابحاث اعتقادی) | طاقچه
کتاب مبانی تشیع (ابحاث اعتقادی) اثر علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی

بریده‌هایی از کتاب مبانی تشیع (ابحاث اعتقادی)

۴٫۳
(۶)
در روایات داریم: «کسی که شیعه امیرالمؤمنین علیه السّلام باشد، همیشه خود را برای بلا (یعنی برای امتحان) باید آماده بکند!»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
در تحت حکومت اسلام، نماز هم نخوانیم، روزه هم نگیریم، هزار معصیت هم بکنیم باز بهتر است از اینکه در تحت حکومت کفر باشیم و همۀ کارها را خوب انجام بدهیم.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
حضرت فرمودند: ”کافی است! ای حارث تو مردی هستی که بر تو امر مشتبه شده است! دین خدا را به مردم نمی‌توان شناخت، به کثرت جمعیّت و به شخصیّت و به اعتبار و به استکبار آنها
منمشتعلعشقعلیمچکنم
گفتم: تو برای پیراهن کتانی یا پنبه‌ای این اثر را قائلی که چشم کور حضرت یعقوب را شفا بدهد؛ امّا برای دختر پیغمبر این‌قدر قدرت قائل نیستی که دعایی بکند و مستجاب بشود و این‌قدر در نزد پروردگار احترام داشته باشد که به اندازۀ یک پیراهن که چشم کوری را شفا می‌دهد، آن نفس مقدّس او اثر داشته باشد؟!
منمشتعلعشقعلیمچکنم
شما مسلمان‌ها افرادی هستید که از طرف پروردگار مأمور شدید که امر به معروف کنید و نهی از منکر کنید و در کارهای خیر مسارعت کنید و این یگانه شاخصی است که شما را از (کافران جهان) جدا می‌کند
منمشتعلعشقعلیمچکنم
(فَلَا وَرَبِّک لَا یؤۡمِنُونَ حَتَّیٰ یحَکمُوک فِیمَا شَجَرَ بَیۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا یجِدُواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَیۡتَ وَیسَلِّمُواْ تَسۡلِیمٗا). «ای پیغمبر! این مردم، این امّت، این افرادی که به تو ایمان آورده‌اند، ایمان نیاورده‌اند و ایمان نمی‌آورند مگر آن زمانی که در منازعات و مشاجراتی که بین آنها اتّفاق می‌افتد، تو را حَکَم کنند (ملجأ و پناه آنها تو باشی، اختیار تو در کانون وجود آنها حکم‌فرما باشد و یکسره به سوی تو برای رفع خصومت و حلّ مشکلات خود بیایند) و بعد از اینکه در میان آنها حکم کردی در دل خود از حکم تو خستگی و ناراحتی نبینند، حرج نبینند (آن کسی را که بر علیه او حکم کردی مانند آن کسی باشد که بر له‌اش حکم کردی؛ اگر حکم بر علیه کسی بکنی و او در دلش ناراحت بشود و خسته بشود و ملول بشود، این ایمان ندارد). (وَیسَلِّمُواْ تَسۡلِیمٗا)؛ باید به حدّ أعلیٰ تسلیم اوامر تو باشند، آن‌وقت می‌شوند مؤمن.»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
(آن شخص به عایشه گفت: «محبوب‌ترین افراد در نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم چه کسی بود؟» گفت: «علیّ بن ابی‌طالب.» گفت: «پس چه چیزی سبب خروج تو بر علی شد؟») عایشه به او گفت: «آیا پدرت با مادرت ازدواج کرد یا نه؟» گفت: «بله!» گفت: «به چه علّت ازدواج کرد؟» گفت: «تقدیر خدا بود.» گفت: «خُب این کار من هم تقدیر خدا بود.» و آن شخص هم هیچ نگفت. این مطلب از کتاب کنزُ العُمّال است.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
در قرآن مجید سوره‌ها و آیاتی دربارۀ منافقین هست؛ (وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمُۢ) دربارۀ آنها آمده، آن‌وقت چگونه اینها می‌گویند همین‌که پیغمبر از دنیا رفت، تمام این صحابی منافق و صحابی دشمن و صحابی متمرّد، یک‌مرتبه عادل شدند! می‌گویند: درست است، دربارۀ صحابۀ پیغمبر و زنان پیغمبر چنین (مطالبی هست) و در آیات قرآن هم دربارۀ این مسائل آمده است، امّا همین‌که پیغمبر از دنیا رفت، همۀ اینها عادل (شدند)! عجب! این خیلی معجزه است و این معجزه از معجزۀ پیغمبر بالاتر است! چون وقتی پیغمبر می‌خواست افرادی را تربیت کند، این‌قدر خون دل می‌خورد، این قدر به او سنگ می‌زدند، این قدر به او ساحر می‌گفتند؛ امّا همین‌که پیغمبر از دنیا رفت، همان دقیقه تمام این افرادی که در مدینه و در مکّه و از طلقاء بودند، (حرفشان حجّت می‌شود)! ابوسفیان جزء صحابه است، معاویه جزء صحابه است، اینها همه مسلمان‌هایی هستند که با پیغمبر و با اسلام بودند و حرفشان حجّت است!
منمشتعلعشقعلیمچکنم
وجوب هجرت از دارالکفر به دارالإسلام وقتی که این حساب شد، پس بنابراین ما در حکومت کفر هر درجه و هر مرتبه‌ای از اسلام را داشته باشیم، مجازی است، حقیقی نیست؛ مثل اینکه شما بروید در پاریس زندگی کنید در تحت ولایت آنها، در تحت حکومت آنها، یک نمازی هم برای خودتان بخوانید، آن روح و جان شما در تحت حکومت کفر است. و لذا هجرتِ از دارالکفر به سوی دارالإسلام واجب است، اصلاً در دارُالکفر زندگی کردن غلط است! اگر کسی برای هر کاری برود در خارجه زندگی کند حرام است، و اگر برود تبعۀ آنها بشود از حرام هم بالاتر، حرام مؤکّد است، و هر شخصی که در تحت ولایت کفر است و آن قانونی که بر او حکومت می‌کند قانون کفر است، باید خودش را از آن قانون خارج کند بیاید در دارالإسلام. و هجرت از دارالکفر به سوی دارالإسلام واجب است!
منمشتعلعشقعلیمچکنم
ما در قرآن مجید بیش از بیست آیه داریم که: ای مؤمنین! شما با یهود و نصاریٰ و دشمنان خدا دوستی نکنید، رفاقت نکیند، آمیزش نکیند، آنها را ولیّ خود نگیرید! عدم سازگاریِ سلطۀ حکومت کفر با منطق اسلام (یٰٓأَیهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡکٰفِرِینَ أَوۡلِیآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ)؛ «(ای کسانی که ایمان آورده‌اید)، کافرین را اولیاءِ خودتان نگیرید.» (یٰٓأَیهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةٗ مِّن دُونِکمۡ)؛ «آنها را حکم لباس زیر و زیرپوش خود قرار ندهید که به بدن خودتان بچسبد، هم‌راز خودتان نگیرید (اگر با آنها تماس دارید از دور دورها (داشته باشید)).» چرا؟ (لَا یأۡلُونَکمۡ خَبَالٗا)؛ آنها راهشان و مقصدشان راه شما نیست، با شما ظاهراً مماشات و آمیزش می‌کنند ولی از هرگونه خرابی و فساد در شما خودداری نمی‌کنند
منمشتعلعشقعلیمچکنم

حجم

۱۸۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۲ صفحه

حجم

۱۸۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد