بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیما یوشیج | صفحه ۱۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیما یوشیج

بریده‌هایی از کتاب نیما یوشیج

نویسنده:نیما یوشیج
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۳۰۰ رأی
۴٫۴
(۳۰۰)
به من تنگ کرده جهان جای را از این بیشه بیرون کشم پای را
کاربر نیوشک
تازه دوران جوانی من است که جهانی خصم جانی من است
کاربر نیوشک
نور حق پیداست ،‌ لیکن خلق کور کور را چه سود پیش چشم نور ؟
I.F
آدم کم تجربه ظاهر پرست ز آفت و شر زمان هرگز نرست
I.F
سالها بگذشت و در بندم اسیر کو مرا یک یاوری ، کو دستگیر ؟ می کشد هر لحظه ام در بند سخت او چه خواهد از من برگشته بخت ؟
کاربر ۸۸۴۹۷۸۷
قصه ام عشاق را دلخون کند عاقبت ، خواننده را مجنون کند
مآلیس:)
کودکی کو ! شادمانی ها چه شد ؟
مآلیس:)
قصه ام عشاق را دلخون کند عاقبت ، خواننده را مجنون کند
مآلیس:)
و به رنج ناروای خلق هر لحظه می افزاید.
در دل او آرزوی او محالش باد.
من ندانم با که گویم شرح درد
کاربر ۶۷۵۸۷۳۲
این چنین هرشادی و غم بگذرد جمله بگذشتند ، این هم بگذرد خواه آسان بگذرانم ، خواه سخت بگذرد هم عمر این شوریده بخت
یسنا
کس نخوانده ست ایچ آثار مرا نه شنیده ست ایچ گفتار مرا اولین بار است اینک ، کانجمن ای می خواند از اندوه من شرح عشق و شرح نکامی و درد قصه ی رنگ پریده ، خون سرد من از این دو نان شهرستان نیم خاطر پر درد کوهستانیم کز بدی بخت ،‌در شهر شما روزگاری رفت و هستم مبتلا هر سری با عالم خاصی خوش است هر که را یک چیز خوب و دلکش است
Zeinab Jam
در شگفتم ! من و تو که هستیم ؟ وز کدامین خم کهنه مستیم ؟ ای بسا قید ها که شکستیم باز از قید وهمی نرستیم
کاربر ۳۹۸۹۷۸۰
کس نچیند گلی که نبوید عشق بی حظ و حاصل خیالی ست
کاربر ۳۹۸۹۷۸۰
من به بازار کالافروشان داده ام هر چه را ، در برابر شادی روز گمگشته ای را
کاربر ۳۹۸۹۷۸۰
مرغ آمین درد آلودی است کاواره بمانده رفته تا آنسوی این بیداد خانه باز گشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه. نوبت روز گشایش را در پی چاره بمانده.
Avisa
عشق خوش ظاهر مرا در غم کشید ناگهان دیدم خطا کردم ،‌خطا
میدیا
عشق ، کاول صورتی نیکوی داشت بس بدی ها عاقبت در خوی داشت
کاربر ۶۸۴۲۲۷۱
عمری به کدورت و الم رفت تا باقی عمر چون سپارم
SarMiro
پس نشاید دوستی با خلق کرد
masoome

حجم

۴۹٫۵ کیلوبایت

حجم

۴۹٫۵ کیلوبایت

قیمت:
رایگان