بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیما یوشیج | صفحه ۱۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیما یوشیج

بریده‌هایی از کتاب نیما یوشیج

نویسنده:نیما یوشیج
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۳۰۰ رأی
۴٫۴
(۳۰۰)
می توان چون غلامان ، به طاعت شنوا بود و فرمانبر ، اما عشق هر لحظه پرواز جوید عقل هر روز بیند معما و آدمیزاده در این کشکش
yumi
مهر او به سرشت با بنیاد من کودکی شد محو ، بگذشت آن ز من رفت از من طاقت و صبر و قرار باز می جستم همیشه وصل یار هر کجا بودم ، به هر جا می شدم بود آن همراه دیرین در پیم من نمی دانستم این همراه کیست قصدش از همراهی در کار چیست ؟ بس که دیدم نیکی و یاری او مار سازی و مددکاری او گفتم : ای غافل بباید جست او هر که باشد دوستار توست او شادی تو از مدد کاری اوست بازپرس از حال این دیرینه دوست
ali azizi
راست گویند این که : من دیوانه ام
mr.mt
صحبت شهری پر از عیب و ضر است پر ز تقلید و پر از کید و شر است شهر باشد منبع بس مفسده بس بدی ، بس فتنه ها ، بس بیهده تا که این وضع است در پایندگی نیست هرگز شهر جای زندگی
mr.mt
بنده ی تنهاییم تا زنده ام
mr.mt
این چنین هرشادی و غم بگذرد جمله بگذشتند ، این هم بگذرد
S.s
هر سری با عالم خاصی خوش است هر که را یک چیز خوب و دلکش است
S.s
آه! می گویند چون بگذشت روزی بگذرد هر چیز با آن روز. باز می گویند خوابی هست کار زندگانی ز آن نباید یاد کردن خاطر خود را بی سبب ناشاد کردن. بر خلاف یاوه مردم پیش چشم من ولیکن نگذرد چیزی بدون سوز می کشم تصویر آن را یاد می آرم از آن روز!
مستاجر
عاشقم من بر لقای روی دوست سیر من هممواره ، هر دم ، سوی اوست
Roya🌱
خانه‌ام ابریست ... خانه ام ابری ست یکسره روی زمین ابری ست با آن. از فراز گردنه خرد و خراب و مست باد میپیچد. یکسره دنیا خراب از اوست و حواس من! آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟
~sahar~
مرغ آمین درد آلودی است کاواره بمانده رفته تا آنسوی این بیداد خانه باز گشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه. نوبت روز گشایش را در پی چاره بمانده. می شناسد آن نهان بین نهانان ( گوش پنهان جهان دردمند ما) جور دیده مردمان را. با صدای هر دم آمین گفتنش، آن آشنا پرورد، می دهد پیوندشان در هم می کند از یاس خسران بار آنان کم می نهد نزدیک با هم، آرزوهای نهان را. بسته در راه گلویش او داستان مردمش را.
~sahar~
هنوز از شب دمی باقی است
~sahar~
هر کجا بودم ، به هر جا می شدم بود آن همراه دیرین در پیم
Mohammadreza
شب همه شب شکسته خواب به چشمم گوش بر زنگ کاروانستم
msadeq
می کشد هر لحظه ام در بند سخت او چه خواهد از من برگشته بخت ؟ ای دریغا روزگارم شد سیاه آه از این عشق قوی پی آه ! آه کودکی کو ! شادمانی ها چه شد ؟ تازگی ها ، کامرانی ها چه شد ؟ چه شد آن رنگ من و آن حال من محو شد آن اولین آمال من شد پریده ،‌رنگ من از رنج و درد این منم : رنگ پریده ،‌خون سرد عشقم آخر در جهان بدنام کرد آخرم رسوای خاص و عام کرد
kamrang
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
م. فیروزی
جان من فرسود از این اوهام فرد دیدی آخر عشق با جانم چه کرد ؟
helia_ Mbz
غم ،‌همیشه غم ،‌ همیشه محنت است هر چه هست از غم بهم آمیخته است و آن سراسر بر سر من ریخته است
helia_ Mbz
دل ات نگرفت از خواندن؟ از آن جان ات نیامد سیر؟» در آن سودا که خوانا بود، توکا باز میخواند
کاربر نیوشک
کنون مانند سرما درد با من گشته لذت ناک. به رویم پنجره ت را باز بگذار به دل دارم دمی با تو بمانم به دل دارم برای تو بخوانم
کاربر نیوشک

حجم

۴۹٫۵ کیلوبایت

حجم

۴۹٫۵ کیلوبایت

قیمت:
رایگان