بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیما یوشیج | صفحه ۱۳ | طاقچه
کتاب نیما یوشیج اثر نیما یوشیج

بریده‌هایی از کتاب نیما یوشیج

نویسنده:نیما یوشیج
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۲۷۵ رأی
۴٫۴
(۲۷۵)
آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟
سانیا
به رویم پنجره ت را باز بگذار
سانیا
آن که نشناخت قدر وقت درست زیرا این طاس لاجورد چه جست ؟
سانیا
خانه ی من ،‌جنگل من ، کو، کجاست ؟
سانیا
من از این دو نان شهرستان نیم خاطر پر درد کوهستانیم
شیهمیمی
تو دروغی ، دروغی دلاویز تو غمی ، یک غم سخت زیبا
شیوا
هر سری با عالم خاصی خوش است هر که را یک چیز خوب و دلکش است
کتابخوان
گه خفتن است همه آرزوی محال شما به خواب است و در خواب گردد رو
روژینا
یکی مشت مخلوق حیله گرند همه چاپلوسان خیره سرند
روژینا
شد بهار تو با تو پدیدار نوگل من ! گلی ، گرچه پنهان در بن شاخه ی خارزاری عاشق تو ، تو را بازیابد سازد از عشق تو بی قراری
روژینا
خیزد اینک در این ره ، که ما را خبر از رفتگان نیست در دست
Standing MAN
بازگو ! این چه غوغا ، چه راز است ؟
Standing MAN
من خوشم با زندگی کوهیان چون که عادت دارم از صفلی بدان به به از آنجا که مأوای من است وز سراسر مردم شهر ایمن است اندر او نه شوکتی ،‌ نه زینتی نه تقید ،‌نه فریب و حیلتی
Hengameh
به تنگنای نیمه شب که خفته روزگار پیر چنان جهان که در تعب کوبد سر کوبد پا.
Sophie
کودکی کو ! شادمانی ها چه شد ؟
-ایستاده درکنار فلسطین🇵🇸🇮🇷
مبتلا را چیست چاره جز رضا
-ایستاده درکنار فلسطین🇵🇸🇮🇷
از کشمکش زمانه رسته
-ایستاده درکنار فلسطین🇵🇸🇮🇷
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد می سپارد جان. یک نفر دارد که دست و پای دایم می زند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید. آن زمان که مست هستید از خیال دست یاییدن به دشمن آن زمان که پیش خود بی هوده پندارید که گرفت استید دست ناتوانی را تا توانایی بهتر را پدید آرید. آن زمانی که تنگ می بندید بر کمر هاتان کمر بند در چه هنگامی بگویم من؟ یک نفر در آب دارد می کند بی هوده جان، قربان! آی آدم ها که بر ساحل بساط دلگشا دارید! نان به سفره، جامه تان بر تن؛ یک نفر در آب می خواند شما را. موج سنگین را به دست خسته می کوبد باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده سایه هاتان را ز راه دور دیده.
کاربر ۲۶۷۸۱۲۳
یک شبی تنها بدم در کوهسار سر به زانوی تفکر برده پیش محو گشته در پریشانی خویش زار می نالیدم از خامی خود
شمع
من ندانم چیست در عالم نهان که مرا هرلحظه ای دارد زیان آخر این عالم همان ویرانه است که شما را مأمن است و خانه است پس چرا آرد شما را خرمی بهر من آرد همیشه مؤتمی ؟
Hanieh Sadat Shobeiri

حجم

۴۹٫۵ کیلوبایت

حجم

۴۹٫۵ کیلوبایت

قیمت:
رایگان