بریدههایی از کتاب وحشی بافقی
۴٫۵
(۸۶)
نوش عشرت نیست وحشی در جهان بی نیش غم
آرزوی نوش اگر داری منال از زخم نیش
آهو
ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش
یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش
آهو
عشق میفرمایدم مستغنی از دیدار باش
چند گه با یار بودی، چند گه بی یار باش
شوق میگوید که آسان نیست بی او زیستن
صبر میگوید که باکی نیست گو دشوار باش
آهو
روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم
حرف ما و تو چه محتاج زبانست امروز
آهو
آن زلف مکن شانه که زنجیر دل ماست
بر هم مزن آن سلسله را شانه نگه دار
آهو
دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر
که دلم بهانه جو شد من از و بهانه جوتر
آهو
میان ما و تو ناز و نیاز بر طرف است
به خود تو نیز بده بعد از این قرار دگر
خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
به فکر صید دگر باشد و شکار دگر
خموش وحشی از انکار عشق او کاین حرف
حکایتیست که گفتی هزار بار دگر
آهو
من بودم و دل بود و کناری و فراغی
این عشق کجا بود که ناگه به میان جست
|ݐ.الف
یار ساقی شد و سد توبه به یک حیله شکست
حیله انگیزی آن عهد شکن بسیار است
|ݐ.الف
آفت صبر و دل و آشوب دین من کجاست
|ݐ.الف
آرزو بخش دل اندوهگین من کجاست
|ݐ.الف
دورم از خاک در یار و ، به مردن نزدیک
|ݐ.الف
به آه و نالهٔ شبها اسیرم کرد و فارغ شد
چرا با تیره روز خود کسی اینها کند یا رب
|ݐ.الف
بود آهو که صیادش به یک تیر افکند در خون
دلی را صید کردن کوشش بسیار میخواهد
آهو
دلی دارم که هر چندش بیازاری نیازارد
نه دل سنگست پنداری که آزردن نمیداند
آهو
نباشد بی وفا گل بلکه مرغی بی وفا باشد
که چون گل را نماند خوبی رخسار بگریزد
آهو
دل اگر دیوانه شد دارالشفای صبر هست
میکنم یک هفتهاش زنجیر و عاقل میشود
آهو
من صید دیگری نشوم وحشی توام
اما تو هم برون مرو از صیدگاه خود
آهو
آنهمه لاف وفا آخر همین مقدار بود
آهو
ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، نبود
مرهم جان من آزرده جان باشد ، نبود
آهو
حجم
۳۹۶٫۱ کیلوبایت
حجم
۳۹۶٫۱ کیلوبایت
قیمت:
رایگان