بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وحشی بافقی | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب وحشی بافقی

بریده‌هایی از کتاب وحشی بافقی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۸۶ رأی
۴٫۵
(۸۶)
آنک از غم فراق نفرسود جان کیست ؟
plato
قدر اهل درد صاحب درد می‌داند که چیست مرد صاحب درد، درد مرد، می‌داند که چیست
Ahmad
خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را سوخت عشق خانه سوز اول متاع خانه را خواه آتش گوی و خواهی قرب، معنی واحد است قرب شمع است آنکه خاکستر کند پروانه را هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق کاینهمه گفتند و آخر نیست این افسانه را گرد ننشیند به طرف دامن آزادگان گر براندازد فلک بنیاد این ویرانه را می ز رطل عشق خوردن کار هر بی ظرف نیست وحشیی باید که بر لب گیرد این پیمانه را
Ahmad
ندهی عشق به خود ره که چو فرصت یابد قفل گنجینهٔ جان پیچد و کالا ببرد
R.R
وحشی اگر از دیده رود خون عجبی نیست کان گوشهٔ چشمی که به ما داشت ندارد
بیسیمچی
نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را
plato
خو گرفتم با جفای او غلط کردم ، غلط
فرزانه
جهان گویی همه خواب و خیال است خیال وخواب اگر نبود چه حال است دلم از معنی این قال خون است که در آخر ندانم حال چون است بود خواب و خیال این خواری ما پس از مردن بود بیداری ما
سڪوت..
آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشی وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ رفتی و باز نمی‌آیی و من بی تو به جان جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ
◉『𝑯𝒊𝒗𝒂』◉
آهی از ما سرزدست و این کدورتها شدست
B-vafa
من بودم و دل بود و کناری و فراغی این عشق کجا بود که ناگه به میان جست
B-vafa
نرخ بالا کن متاع غمزهٔ غماز را شیوه را بشناس قیمت، قدر مشکن ناز را پیش تو من کم ز اغیارم و گرنه فرق هست مردم بی‌امتیاز و عاشق ممتاز را
𝑁𝑎𝑧𝑎𝑛𝑖𝑛
گر ز آزردن من هست غرض مردن من مردم ، آزار مکش از پی آزردن من
hfaramarzi
می‌شود ناگه کسی دیگر خریدارم مکن
LiLy !
هر درد را که می‌نگری هست چاره‌ای درد محبت است که درمان پذیر نیست
mahdiyeh
من بودم و دل بود و کناری و فراغی این عشق کجا بود که ناگه به میان جست
امیدوارم اندکی کمکم تاثیر...
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط همچو وحشی رفت جانم درهوایش حیف ، حیف خو گرفتم با جفای او غلط کردم ، غلط
🌙Mohadese
از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت هر که شد بیمار درد عشق بهبودی نداشت
Zahra.st
دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد من و زخم تیز دستی که زد آنچنان به تیغم که سرم فتاده برخاک و تنم خبر ندارد همه زهر خورده پیکان خورم و رطب شمارم چه کنم که نخل حرمان به از این ثمر ندارد
Zahra.st
یا حضرت رسول حسین تو مضطر است وی یک تن است و روی زمین پر ز لشکر است یا حضرت رسول ببین بر حسین خویش کز هر طرف که می‌نگرد تیغ و خنجر است یا حضرت رسول ، میان مخالفان بر خاک و خون فتاده ز پشت تکاور است
R.R

حجم

۳۹۶٫۱ کیلوبایت

حجم

۳۹۶٫۱ کیلوبایت

قیمت:
رایگان