بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وحشی بافقی | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب وحشی بافقی

بریده‌هایی از کتاب وحشی بافقی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۸۶ رأی
۴٫۵
(۸۶)
لطف پنهانی او در حق من بسیار است گر به ظاهر سخنش نیست، سخن بسیار است
𝑁𝑎𝑧𝑎𝑛𝑖𝑛
نیم شبان نشسته جان ، بر در خلوت دلم منتظر صدای پا مهد کش خیال را
𝑁𝑎𝑧𝑎𝑛𝑖𝑛
عقل سرگردان در آن بیرون و من حیران در او
"Shfar"
منع مهر غیر نتوان کرد یار خویش را
اِیْ اِچْ|
عیب مجنون مکن ای منکر لیلی که ز دور حالتی هست که آن بر همه کس ظاهر نیست
اِیْ اِچْ|
خواری ظاهر گواه عزت پنهان ماست
B-vafa
بر بی کسی من نگر و چارهٔ من کن زان کز همه کس بی کس و بی‌یارترم من
Ali
باعث خوشحالی جان غمین من کجاست
اِیْ اِچْ|
روزیست اینکه دست ستم ، تیشه جفا بر پای گلبن چمن مصطفا زده‌ست روزیست اینکه بسته تتق آه اهل بیت چتر سیاه بر سر آل عبا زده‌ست روزیست اینکه خشک شد از تاب تشنگی آن چشمه‌ای که خنده بر آب بقا زده‌ست روزیست اینکه کشتهٔ بیداد کربلا زانوی داد در حرم کبریا زده‌ست
B-vafa
پیوستن دوستان به هم آسان است دشوار بریدن است و آخر آن است شیرینی وصل را نمی‌دارم دوست از غایت تلخیی که در هجران است
فرزانه
مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست
هانی
کوچنان یاری که داند قدر اهل درد چیست چیست عشق و کیست مرد عشق و درد مرد چیست
اِیْ اِچْ|
بار فراق بستم و ، جز پای خویش را کردم وداع جملهٔ اعضای خویش را گویی هزار بند گران پاره می‌کنم هر گام پای بادیه پیمای خویش را
𝑁𝑎𝑧𝑎𝑛𝑖𝑛
نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر افروز را تغییر طالع چون کنم این اختر بد روز را کی باشد از تو طالعم کاین بخت اختر سوخته گرداند از تأثیر خود ، سد اختر فیروز را دل رام دستت شد ولی بر وی میفشان آستین ترسم که ناگه رم دهی این مرغ دست آموز را
𝑁𝑎𝑧𝑎𝑛𝑖𝑛
چند به دل فرو خورم این تف سینه تاب را در ته دوزخ افکنم جان پر اضطراب را تافته عشق دوزخی ز اهل نصیحت اندرو بر من و دل گماشته سد ملک عذاب را
𝑁𝑎𝑧𝑎𝑛𝑖𝑛
گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ
LiLy !
نگه دار آب و رنگ خویش ای یاقوت پر قیمت که بی آبی و بی رنگی خلل در قیمت اندازد
R.R
رم دادن صید خود از آغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم
بیسیمچی
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
a.s.y
خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست یک روز تحمل نکنم طاقتم اینست بر خنجر الماس نهادم ز تو پهلو آسوده دلا بین که ز تو راحتم اینست جایی که بود خاک به سد عزت سرمه بیقدر تر از خاک رهم، عزتم اینست با خاک من آمیخته خونابهٔ حسرت زین آب سرشتند مرا ، طینتم اینست میلم همه جاییست که خواری همه آنجاست با خصلت ذاتی چه کنم فطرتم اینست وحشی نرود از در جانان به سد آزار در اصل چنین آمده‌ام ، خصلتم اینست
B-vafa

حجم

۳۹۶٫۱ کیلوبایت

حجم

۳۹۶٫۱ کیلوبایت

قیمت:
رایگان