بریده‌های کتاب من می‌گویم شما بگریید
کتاب من می‌گویم شما بگریید اثر علیرضا قزوه

کتاب من می‌گویم شما بگریید

نویسنده:علیرضا قزوه
امتیاز:
۴.۲از ۱۰ رأی
۴٫۲
(۱۰)
تنها نفتاد بوفضایل شد کفۀ کائنات مایل هم برج زمانه بی‌قمر شد هم خصلت عشق بی‌پدر شد حق ساقی خویش را فراخواند بر کامِ زمانه تشنگی ماند
ali
خون خورم در غم آن طفل که جای لبنش ریخت دستِ ستمِ حرمله خون در دهنش کودکی کآب ز سرچشمۀ وحدت می‌خورد گشت، از سوز عطش، آبْ روان در بدنش
ali
زینب چو دید پیکری اندر میان خون چون آسمان که زخم تن از انجمش فزون بی‌حد جراحتی! نتوان گفتنش که چند پامال پیکری! نتوان دیدنش که چون خنجر در او نشسته چو شهپر که در هما پیکان از او دمیده چو مژگان که از جفون گفت: این به‌خون‌تپیده نباشد حسین من این نیست آن که در بر من بود تاکنون یک‌دم فزون نرفت که رفت از کنار من این زخم‌ها به پیکر او چون رسید، چون؟! گر این حسین، قامت او از چه بر زمین ور این حسین، رایت او از چه سرنگون؟! گر این حسین من، سر او از چه بر سنان؟! ور این حسین من، تنِ او از چه غرق خون؟!
ali
محمدرضا سهرابی‌نژاد آن روز تمام عرشیان آزردند زآن قوم که غنچۀ تو را پژمردند قنداقۀ طفل تا نهادی بر خاک تا پیش خدا فرشتگانش بردند
زینب هاشم‌زاده
تو کیستی؟ همه جا خشم سینۀ تاریخ تو کیستی؟ همه فریاد اهل درد، حسین!
زینب هاشم‌زاده
خون آن کودک به سوی آسمان ریخت شه با دیدگان خون‌فشان گفت: "این قربانی از آل رسول کن ز لطف خویشتن، یا رب! قبول
زینب هاشم‌زاده
چون که شد قنداقۀ اصغر گرفت آتشی بر جان خشک و تر گرفت با زبان بی‌زبانی با امام گرم صحبت بود طفل تشنه‌کام کز میان قومِ بی‌دین، ناگهان حرمله تیری رها کرد از کمان تیر آن بدکیش چون از چلّه جست آمد و بر حنجر اصغر نشست کودک از این ماجرا بی‌تاب شد چون گلی پژمرده اندر خواب شد
زینب هاشم‌زاده
امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده‌اند فردا به زیر خارها گم گشته پیدا می‌شود امشب رقیه حلقۀ زرّین اگر دارد به گوش فردا دریغ! این گوشوار از گوش او وا می‌شود امشب، به خیل تشنگانْ عباس باشد پاسبان فردا، کنار علقمه، بی‌دست سقّا می‌شود امشب بود جای علی آغوش گرم مادرش فردا، چو گل‌ها، پیکرش پامال اعدا می‌شود امشب گرفته در میانْ اصحابْ ثارالله را فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می‌شود
زینب هاشم‌زاده
جلال‌الدین همایی "سنا" خون خورم در غم آن طفل که جای لبنش ریخت دستِ ستمِ حرمله خون در دهنش کودکی کآب ز سرچشمۀ وحدت می‌خورد گشت، از سوز عطش، آبْ روان در بدنش گر تن نوگل لیلا نبود لالۀ سرخ از چه آغشته به خون گشت چنین پیرهنش غنچه‌ای از چمن زادۀ زهرا بشکفت که شد از زخم سنان، چون گل صد برگ، تنش
زینب هاشم‌زاده
از آن به نیزۀ دشمن تو سربلند شدی که ایستاده بماند چنان تو مرد، حسین! به خانه‌ای که در آن روح زندگی مرده‌ست به خاطر دل یک طفل بازگرد، حسین! تو ای حماسۀ راهی که اولش کوچ است! زمان بدون حضورت تصوری پوچ است
زینب هاشم‌زاده

حجم

۱۴۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۱۴۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۸۱,۰۰۰
تومان