- طاقچه
- ادبیات
- شعر
- شعر کهن
- کتاب خاقانی
- بریدهها
بریدههایی از کتاب خاقانی
۴٫۱
(۱۹)
عشق تو چون درآید شور از جهان برآید
دلها در آتش افتد دود از میان برآید
در آرزوی رویت بر آستان کویت
هر دم هزار فریاد از عاشقان برآید
تا تو سر اندر آری صد راز سر برآری
تا تو ببر درآئی صد دل ز جان برآید
Mithrandir
در عشق تو عافیت حرام است
آن را که نه عشق پخت خام است
Mithrandir
به که نالم که اندر نسل آدم
بدیدم آدمی خویی نمانده است
Mithrandir
خرمگس برخوان گیتی صف زده است
یک مگس را انگبین جستیم نیست
گفتی از گیتی وفا جویم، مجوی
کز تو و او ما همین جستیم نیست
Mithrandir
وز طناب خیمهها بر گرد لشکرگاه حاج
صد هزار اشکال اقلیدس به برهان دیدهاند
Mithrandir
اشک آن طایفه طوفان دگر گشت ولیک
عشق نوح است که اندیشهٔ طوفان نبرد
Mithrandir
بهر کجا که رفیقی است دشمنی است مرا
Mithrandir
شکسته دل تر از آن ساغر بلورینم
که در میانهٔ خارا کنی ز دست رها
باران
روزی هزار بار بخوانم کتاب صبر
گوشم به توست لاجرم از بر نمیشود
رئوف
شرط است که بر بساط عشقت
آن پای نهد که سر ندارد
Mithrandir
خاکیی را که یافت پایهٔ عشق
سر به هفت آسمان فرو ناید
Mithrandir
هر کو چو شمع پرورد از آتش تو جان را
جانش هلاک تن شد خنده زنان برآمد
Mithrandir
مرا باز تیغ صبر بفرسود و زنگ خورد
مگر رنگ بخت داشت بر او زنگ از آن نشست
Mithrandir
آن کز می خواجگی است سرمست
بر وی نزنند عاقلان دست
بیآنکه کسی فکند او را
از پایهٔ خود فرو فتد پست
Mithrandir
چه آتش سوخت بستان وفا را
که از خشک و ترش بویی نمانده است
Mithrandir
سوز غمها کار من کرده است خام
خامی گردون روانم سوخته است
Mithrandir
از مزاج اهل عالم مردمی کم جوی از آنک
هرگز از کاشانهٔ کرکس همائی برنخاست
Mithrandir
ای راحت سینه، سینه رنجور از تو
وی قبلهٔ دیده، دیده مهجور از تو
با دشمن من ساختهای دور از من
با دوری تو سوختهام دور از تو
sadrakaveh
ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا
به زیر زلف تو هر موی مسکنی است مرا
برای آنکه ز غیر تو چشم بردوزم
به جای هر مژه بر چشم سوزنی است مرا
ز بسکه بر سر کوی تو اشک ریختهام
ز لعل در بر هر سنگ دامنی است مرا
فلک موافقت من کبود درپوشید
چو دید کز تو بهر لحظه شیونی است مرا
از آن زمان که ز تو لاف دوستی زدهام
بهر کجا که رفیقی است دشمنی است مرا
هر آنکه آب من از دیده زیر کاه تو دید
یقین شناخت که بر باد خرمنی است مرا
به دام عشق تو درماندهام چو خاقانی
Nilimoon
اول جنبش که نو گلبن آدم شکفت
میوهٔ غم بود و بس، نوبر بستان او
و آخر مجلس که دهر میکدهٔ غم گشاد
دور ز ما درگرفت ساقی دوران او
Ali
حجم
۶۵۹٫۱ کیلوبایت
حجم
۶۵۹٫۱ کیلوبایت
قیمت:
رایگان