اگر اتکای روحانی به مردم باشد قدرت به دست میآورد اما حرّیت را از دست میدهد، و اگر متکی به دولتها باشد قدرت را از کف میدهد اما حرّیتش محفوظ است؛ زیرا معمولا توده مردم معتقد و با ایماناند اما جاهل و منحط و بیخبر و در نتیجه با اصلاحات مخالفند، و اما دولتها معمولا روشنفکرند ولی ظالم و متجاوز. روحانیتِ متکی به مردم قادر است با مظالم و تجاوزات دولتها مبارزه کند اما در نبرد با عقاید و افکار جاهلانه مردم، ضعیف و ناتوان است. ولی روحانیتِ متکی به دولتها در نبرد با عادات و افکار جاهلانه نیرومند است و در نبرد با تجاوزات و مظالم دولتها ضعیف.
صادق
افراط در مباحثه و شیوع علم اصول در عین اینکه یک نوع قدرت و هوشیاری در اندیشه طلاب ایجاد میکند، یک نقص دارد و آن این است که طرز تفکر طلاب را از واقعبینی در مسائل اجتماعی دور میکند و به واسطه اینکه حتی منطق تعقلی ارسطویی نیز به قدر کافی تحصیل و تدریس نمیشود، روش فکری طلاب بیشتر جنبه جدلی و بحثی دارد، و این بزرگترین عاملی است که سبب میشود طلاب در مسائل اجتماعی واقعبینی نداشته باشند.
صادق
اهمیت زعمای صالح فقط از نظر طرز تفکری است که در مورد اصلاح و بهبود و تغییر سازمانهای اجتماعی دارند، و اما زعمای صالحی که طرز تفکرشان در اساس و تشکیلات با ناصالحها یکی است و تفاوتشان از لحاظ اخلاقی و شخصی است و بناست همگی در یک قالب کار کنند، اثر وجودیشان با ناصالحها آنقدر زیاد نیست و منشأ تحولات اجتماعی قابل توجه نخواهند گشت.
صادق