بریده‌هایی از کتاب واقع نگری

قورت‌دادن شمشیر همیشه نشان داده است که آن‌چه به‌ظاهر غیرممکن به‌نظر می‌رسد، ممکن است عملی باشد. این، انسان‌ها را ترغیب می‌کند به ورای بدیهیات بیندیشند

وقتی کودک بودم، آرزو داشتم هنرمند سیرک شوم. درعوض، رؤیای پدر و مادرم این بود که تحصیلات عالی داشته باشم؛ چیزی که خودشان نتوانسته بودند سراغش بروند

ترس و اضطرار تصمیماتی احمقانه و فوری به‌بار می‌آورند که کسی نمی‌تواند عوارض جانبی‌شان را پیش‌بینی کند.

در مقابل مقصردانستنِ هر فرد یا گروهی از افراد، برای هرچیزی مقاومت کنید؛ چون مشکل این‌جاست که وقتی آدم‌بد داستان را می‌شناسیم، دیگر فکر نمی‌کنیم و خب، تقریباً همیشه مسئله پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. تقریباً همیشه مسئلهٔ علت‌های چندگانهٔ متقابل، یک نظام است. اگر واقعاً می‌خواهید دنیا را تغییر دهید، باید بفهمید واقعاً چطور کار می‌کند. باید مشت‌زدن به صورت دیگران را فراموش کنید.

سپاسگزارم انقلاب صنعتی، متشکرم کارخانهٔ فولادسازی، ممنونم کارخانهٔ برق، دمت گرم صنایع شیمیایی. به‌لطف شماست که ما وقت برای کتاب‌خواندن داریم.

وقتی سقط جنین غیرقانونی شود، جلویش گرفته نمی‌شود؛ بلکه فقط خطرناک‌تر می‌شود و درنتیجه خطر مرگ زنان افزایش پیدا می‌کند.

هیچ محک یگانه‌ای وجود ندارد که پیشرفتش تضمین پیشرفت همهٔ چیزهای دیگر باشد، نه سرانهٔ تولید ناخالص، نه مهار مرگ‌ومیر کودکان (مثل کوبا)، نه آزادی فردی (مثل ایالات متحده)، نه حتی دمکراسی. هیچ سنجهٔ یگانه‌ای وجود ندارد که بتوانیم با آن، پیشرفت ملتی را اندازه بگیریم. واقعیت، پیچیده‌تر از این حرف‌هاست.

ارزش‌های منسوخی که این روزها در بسیاری از کشورهای آسیایی و آفریقایی دیده می‌شود، نه ارزش‌های آسیایی‌اند و نه ارزش‌های آفریقایی. نه ارزش‌های اسلامی‌اند و نه ارزش‌های شرقی. آن‌ها صرفاً ارزش‌های مردسالارانه‌ای هستند که شصت سال پیش در سوئد نیز وجود داشت و با پیشرفت‌های اقتصادی و اجتماعی، از بین می‌روند؛ همان‌طور که در سوئد از بین رفتند. این فرهنگ‌ها تغییرناپذیر نیستند.

فکر نکنید آدم‌ها احمق‌اند. وقتی چیزی عجیب به‌نظر می‌رسد، کنجکاو و متواضع باشید و فکر کنید از چه طریقی ممکن است این کار، راه‌حلی هوشمندانه باشد.

مراقب تعمیم‌دادن تجارب سطح چهار به بقیهٔ دنیا باشید؛ مخصوصاً اگر شما را به‌سوی این نتیجه‌گیری سوق می‌دهد که بقیهٔ مردم احمق‌اند.

احتمالاً فکر می‌کردید «اوه، اونا تو چین این‌جوری آب گرم می‌کنن. تو یه کتریِ آهنی، رو سه پایه‌ای رو آتیش. این فرهنگ‌شونه.» نه. این راه رایج گرم‌کردن آب در سطح دو در سراسر دنیاست. بحث، میزان درآمد است. در چین، مثل هرجای دیگر، مردم به‌شیوه‌های مختلف غذا می‌پزند و این شیوه نه به «فرهنگ»‌ که به سطح درآمدشان وابسته است.

وقتی کسی می‌گوید فردی کاری را به‌خاطر تعلقش به گروهی خاص، مثل یک ملت، فرهنگ یا مذهب، انجام داده است، مراقب باشید. آیا مثال‌هایی از رفتار متفاوت در همان گروه وجود دارد؟ رفتاری مشابه در گروه‌های دیگر چطور؟

اتاق‌خواب‌ها یا آشپزخانه‌ها یا اتاق‌های پذیراییِ خانواده‌هایی که در سطح چهار زندگی می‌کنند، در آمریکا، ویتنام، مکزیک، آفریقای جنوبی یا هرجای دیگری در جهان، بسیار مشابه است.

«هوم. پس کشورتون اون‌قدر امنه که وقتی می‌رین کشورای دیگه، دنیا براتون خطرناکه.»

در آمریکا احتمال این‌که یکی از عزیزان‌تان را فردی الکلی بکشد، پنجاه برابر بیش‌تر از خطر کشته‌شدن وی توسط تروریست‌هاست.

هر نسلی که در فقر زندگی می‌کند، نسل بعدی را پرجمعیت‌تر می‌سازد. تنها روش اثبات‌شده برای مهار رشد جمعیت، ریشه‌کن‌کردن فقر و فراهم‌آوردن شرایط بهتر زندگی ازجمله تحصیلات و روش‌های پیشگیری از بارداری برای انسان‌هاست.

«نجات جان کودکان فقیر همواره سبب افزایش جمعیت می‌شود» به‌نظر درست می‌آید؛ اما خلافش هم صحیح است: «تأخیر در خروج از فقر، سبب افزایش جمعیت می‌شود.»

خودتان را متقاعد کنید که چیزها ممکن است بد و درعین‌حال بهتر از گذشته باشند.

وقتی در حال تماشای اخبار هستید، فکر نکنید دارید در خراب‌آباد زندگی می‌کنید.

میانگین‌ها گستره‌های درون‌شان را پنهان می‌کنند.