بریدههایی از کتاب هاتف اصفهانی
۴٫۶
(۲۰)
در لب یار است آب زندگی در حیرتم
خضر میرفت از پی سرچشمهٔ حیوان کجا
نیکو
ندارم طاقت هجران چو شبهای دگر هاتف
چه یار از من شود دور و چه جان از تن جدا امشب
Ali
روزی که تن فرسایدم در خاک و جان آسایدم
هر ذرهٔ خاکم تو را جوید پس از فرسودگی
آهو
قاصد به خاک بر سر کویش فتاده کیست
بر خاک آستانهٔ او سرنهاده کیست
Maryam
جوانی بگذرد یارب به کام دل جوانی را
که سازد کامیاب از وصل پیر ناتوانی را
Maryam
گل خواهد کرد از گل ما
خاری که شکسته در دل ما
Maryam
تو ای وحشی غزال و هر قدم از من رمیدنها
من و این دشت بیپایان و بیحاصل دویدنها
Maryam
خواب خوش
من و شبها و درد انتظار و دل طپیدنها
نصیحتهای نیک اندیشیت گفتیم و نشنیدی
چها تا پیشت آید زین نصیحت ناشنیدنها
پر و بالم به حسرت ریخت در کنج قفس آخر
خوشا ایام آزادی و در گلشن دویدنها
کنون در من اگر بیند به خواری و غضب بیند
کجا رفت آن به روی من به شوق از شرم دیدنها
تغافلهای او در بزم غیرم کشته بود امشب
نبودش سوی من هاتف گر آن دزدیده دیدنه
FAYA
شود آسان ز عشق کاری چند
که بود پیش عقل بس دشوار
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبهای
ورنه پای ما کجا وین راه بیپایان کجا
مینا
کشت لیک از حسرت تیغ دگر قاتل مرا
بارها گفتم که پیکانش ز دل بیرون کشم
جهدها کردم ولی برنامد این از دل مرا
آساره
جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین بادا
غمناک چه میخواهی ما را تو چنین بادا
بر کشور جان شاهی ز اندوه دل آگاهی
شادش چو نمیخواهی غمگینتر ازین بادا
Ali
جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا
ذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا
دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبهای
ورنه پای ما کجا وین راه بیپایان کجا
ترک جان گفتم نهادم پا به صحرای طلب
تا در آن وادی مرا از تن برآید جان کجا
جسم غم فرسود من چون آورد تاب فراق
این تن لاغر کجا بار غم هجران کجا
در لب یار است آب زندگی در حیرتم
خضر میرفت از پی سرچشمهٔ حیوان کجا
چون جرس با ناله عمری شد که ره طی میکند
mahsa
دلا بردار از لب مهر خاموشی و با دلبر
سخن آغاز کن هنگام عرض مطلب است امشب
جوان خراسانی | javan khorasani
من از همه عشاق تو مغمومترم
وز جمله شهیدان تو مظلومترم
فریاد که من از همه دیدار تو را
مشتاقترم وز همه محرومترم
تنهاتراز ماه
جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین بادا
غمناک چه میخواهی ما را تو چنین بادا
🎵🎼classical🎻🎹
غم عشق نکویان چون کند در سینهای منزل
گدازد جسم و گرید چشم و نالد جان و سوزد دل
آهو
دل که خو کرده به اندوه فراغت همه عمر
با خیالت همه شب دست در آغوشش باد
آهو
جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا
آهو
به دل صدگونه مطلب سوی او رفتم ولی ماندم
ز بیم خوی او خاموش و در دل ماند مطلبها
Negar
حجم
۷۱٫۲ کیلوبایت
حجم
۷۱٫۲ کیلوبایت
قیمت:
رایگان