بریدههایی از کتاب هاتف اصفهانی
۴٫۶
(۲۰)
گفتم روم از کوی تو گفتا به سلامت
بیسیمچی
دارم ز غم فراق یاری که مپرس
روز سیهی و شام تاری که مپرس
از دوری مهر دل فروزی است مرا
روزی که مگوی و روزگاری که مپرس
『sachli』
همه جا به بیوفایی مثلند خوب رویان
تو میان خوبرویان مثلی به بیوفایی
بیسیمچی
مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردا
نخواهم زیست خواهم مرد یا امروز یا امشب
آبنوس' تیناز
در عاشقی هزار غم و درد هست و نیست
دردی از این بتر که بود یار با رقیب
بیسیمچی
مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردا
نخواهم زیست خواهم مرد یا امروز یا امشب
-Dny.͜.
شاهان همه در حسرت آنند که باشند
در خیل غلامان تو از خیل غلامان
بیسیمچی
نالم و از نالهٔ خود در فغان آرم تو را
شکوه از پیری کنی زاهد بیا همراه من
تا به میخانه برم پیر و جوان آرم تو را
ناله بیتاثیر و افغان بیاثر چون زین دو من
بر سر مهر ای مه نامهربان آرم تو را
آساره
از جور بتی ز عمر خود سیر شدم
وز بیدادش ز عمر دلگیر شدم
از تازه جوانی که به پیری برسد
ناکرده جوانی به جهان پیر شدم
تئو:)
هر سرو که افرازد قد پیش تو و نازد
چون سایهات افتاده بر روی زمین بادا
با مدعی از یاری گاهی نظری داری
لطف تو به او باری چون هست همین بادا
آساره
گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت
گفتم روم از کوی تو گفتا به سلامت
Maryam
جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا
ذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا
Maryam
سوی خود خوان یک رهم تا تحفه جان آرم تو را
جان نثار افشان خاک آستان آرم تو را
از کدامین باغی ای مرغ سحر با من بگوی
آساره
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا
نیکو
گل خواهد کرد از گل ما
خاری که شکسته در دل ما
Maryam
نصیحتهای نیک اندیشیت گفتیم و نشنیدی
چها تا پیشت آید زین نصیحت ناشنیدنها
Maryam
یار در عاشق کشی بیباک بودی کاشکی
نیکو
در ره عشق به هر زمزمه از راه مرو
نیکو
رازی که با تو گفتم و آنجا کسی نبود
غیر از من و خدا و تو، غیر از کجا شنید
آهو
حجم
۷۱٫۲ کیلوبایت
حجم
۷۱٫۲ کیلوبایت
قیمت:
رایگان