بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دشت عباس | طاقچه
کتاب دشت عباس اثر محمدرضا خلیلی

بریده‌هایی از کتاب دشت عباس

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۹ رأی
۴٫۱
(۱۹)
این کتاب، اولش، یک بغل دفترچه و چند پوستر ریز و درشت لوله‌شده، لای بقچهٔ چیت گره‌خورده‌ای بود که از مازندران برایمان آوردند. آنها را پدر پیری آورد و به امانت سپرد دستِ دفتر و گفت: «همهٔ اینها نوشته‌های پسر شهیدم است. دانشجو بود و در عملیات بیت المقدس شهید شد ...»
مادربزرگ علی💝
دهکده‌های اطراف حمیدیه، روال عادی زندگی را می‌گذراندند. حتی خانمی را که مشغول پختن نان بود، دیدم. انگار نه انگار که جنگی هست!
mohammad reza b.
نزدیکی‌های امامزاده درگیری شروع شد. دشمن به ما کلک زده بود. ابتدا تظاهر به عقب‌نشینی کرد. نیروهای پیاده و گردانهای زرهی به هوای اینکه دشمن در حال عقب‌نشینی است، به سرعت و با عجله خودشان را به امامزاده رساندند، اما دشمن یک‌باره نیروهای ما را زیر آتش گرفت. به خصوص اطراف امامزاده صحنهٔ مرگباری به وجود آمده بود. خدا می‌داند چه کربلایی به پا شد! تمام نیروهایی که جلو رفته بودند، زیر رگبار کالیبرهای ۷۵ دشمن گرفتار شدند. خیلی از برادران دلاورانه جنگیدند تا شهید شدند. در اطراف امامزاده، جنازه‌ها روی هم انباشته شده بود.
قریشی
۶۱/۱/۵ پنج‌شنبه صبح، بعد از خواندن نماز به راه افتادیم. گردانها به همراه تانکها و نفربرهای زرهی سپاه به طرف امامزاده در حرکت بودند؛
قریشی

حجم

۱۰۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۰۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد