بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شب ققنوس | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شب ققنوس

بریده‌هایی از کتاب شب ققنوس

انتشارات:نشر روزگار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۲۵ رأی
۴٫۱
(۲۵)
به پرندهٔ کوچکی که بالای سرمان از شاخه‌ای به شاخهٔ دیگر می‌پرید با نگاهی اغوا کننده نگریستم و بر جریان سیالی که پیرامونم را در بر گرفته بود بوسه زدم!... از بس که احساساتم را سرکوب کرده بودم. از بس که نگذاشته بودند عاشق باشم. از بس که مدام زیر نظرم داشتند به تنگ آمده بودم. دلم می‌خواست برای کسی دلبری کنم. دلم می‌خواست نگاهی را به دنبال خود بکشانم. دلم می‌خواست هم‌چون دخترکان سر به هوای جنگل عاشق باشم و معشوق...
دریا
«من یک زنم! این مطلب را از آغازین روزهای خلقت میلیون‌ها بار با خود زمزمه کرده‌ام. من یک زنم! جهان را من زاده‌ام و هزاران زندگی را در خود نهفته دارم. با هر طلوع زاده می‌شوم! یک جهان را با خود متولد می‌کنم. با هر غروب می‌میرم! دنیا را با خود فرو می‌برم. من یک زنم! تمام زمینیان را به فرزندی خوانده‌ام. هرصبح خاک و آسمان را به عشق بارور کرده‌ام. و هرشب راز خلقت و زادن را در گوش اختران نجوا کرده‌ام. من یک زنم! عشق را من زاده‌ام و تو بی‌آن‌که خود بدانی از من متولد شده‌ای!»...
Mahshid
با تو باید مثل صبح همهٔ شب را سحرکرد... با تو باید مثل شبنم عطرگل‌ها را بغل کرد... با تو باید مثل باران بوی خاک و یاس را تقسیم کرد...
Mahshid

حجم

۲۸۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۲۸۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد